گنجور

 
ابن یمین

یا رب که میرود سوی اعیان روزگار

آنها که راه فضل فراوان سپرده اند

وز روی عرض خویش غبار نبهر کی

از مکرمت بحیله احسان سترده اند

در عالم وجود بدست سخا وجود

در چشم بخل غوره خذلان فشرده اند

در نرد جود حاتم طی را هزار دست

ده خصل طرح داده و آسان ببرده اند

وز بحر شعر بنده خضروار در جهان

الا زلال چشمه حیوان نخورده اند

گوید که گفت ابن یمین را طریق آنک

او را ز فاضلان خراسان شمرده اند

دلگرمی کرم ز لئیمان نمیرسد

منت خدایرا که کریمان نمرده اند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode