یا رب چه موجبست که روزی نگفت شاه
کابن یمین بیدل شیدا چه میخورد
چون هر چه داشت رفت بتاراج حادثات
اکنون بغیر حسرت و سرما چه میخورد
باشد ملازم در ما همچو آستان
جز خاک این جناب معلا چه میخورد
دانم که نوکری دو سه و اسبکیش هست
ور نیز نیست اینهمه تنها چه میخورد
چون خود نداشت ثروت و از هیچکس نیافت
دانم که بینوا بود اما چه میخورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تماشا و تفکر درباره وضعیت زندگی فردی به نام "کابن یمین" میپردازد که به دلیل حوادث روزگار تمام داراییاش را از دست داده و اکنون تنها حسرت و سرما نصیبش شده است. شاعر از عدم توجه شاه به وضعیت این فرد ابراز تاسف میکند و میپرسد که او اکنون چه چیزی برای خوردن دارد. همچنین اشاره میکند که هرچند ممکن است او در حالتی از نوکری و خدمت باشد، اما نبود ثروت و امکانات، او را در وضعیتی ناتوان قرار داده است. در نهایت، شاعر بر این نکته تاکید میکند که این فرد تنها و بینواست و در شرایط بحرانی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، چه دلیلی وجود دارد که روزی شاه کابن یمین بیدل شیدا از من نپرسید چه چیزی مینوشم؟
هوش مصنوعی: هر چیزی که داشت به خاطر حوادث از دست رفت و اکنون جز حسرت و درد، چه چیزی نصیبش شده است؟
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که ما باید همیشه در کنار این مقام بزرگ و دوستداشتنی مانند خاک پای او بمانیم. این تصویر نشاندهنده احترام و ارادت به آن مقام است و تأکید دارد بر وفاداری و محبت همیشگی.
هوش مصنوعی: میدانم که او دارای چند خدمتکار و اسب کوچک است، اما این همه ثروت تنها چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: کسی که ثروت نداشت و از دیگران هم چیزی دریافت نکرد، میدانم که فردی بیبضاعت بود؛ اما با این حال، این فرد چه چیزهایی را مصرف میکرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.