گنجور

 
ابن یمین

زین پیشتر برین لب آب و کنار جوی

آزادگان چو سوسن و چون سرو بوده اند

هر یک ز روی نخوت و از راه افتخار

بر فرق فرقدین قدمها بسوده اند

زینگلستان چو باد صبا در گذشته اند

آثار خلق خویش بخلقان نموده اند

بگشای چشم عبرت و هشدار کان گروه

رفتند اگر ستوده و گر ناستوده اند

در کشتزار دهر بر آب حیات خویش

تخمی که کشته اند بر آن دروده اند