زهی من وفای تو نا دیده هیچ
بغیر از جفای تو نشنیده هیچ
مرا دست هجرانت خاری نهاد
گل دلگشای تو ناچیده هیچ
ز مهرت تنم گشت همچون هلال
مه دلربای تو نادیده هیچ
تو خورشید حسنی و من ذره وار
برون از هوای تو نگزیده هیچ
نکردست ابن یمین سرمه ئی
به از خاک پای تو در دیده هیچ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و وفای محبوب اشاره میکند و از احساسات خود نسبت به او و درد جدایی میگوید. او تأکید میکند که جز جفای محبوب چیزی نشنیده و زخم جدایی را تحمل میکند. عشقش به محبوب او را از دنیای دیگران جدا کرده و زیبایی محبوب را با خورشید مقایسه میکند. همچنین، شاعر میگوید که هیچ چیزی در مقابل خاک پای محبوبش ارزش ندارد و تمام زیباییها و نیروی عشقش به او وابسته است.
هوش مصنوعی: چه خوشبختیای دارم از وفای تو، که هیچ چیز جز بدی تو را ندیدهام.
هوش مصنوعی: دست دوری و جدایی تو بر دلم مانند خاری فرو رفته است و گل محبت تو هنوز چیده نشده و بیثمر مانده است.
هوش مصنوعی: محبت تو باعث شده که وجودم شبیه به هلال جذاب ماه باشد، حال آنکه هیچ چیز را نمیبینم.
هوش مصنوعی: تو پیوندی با زیبایی و نورانی، و من مانند ذرهای هستم که نتوانستهام از فضای وجود تو دور شوم.
هوش مصنوعی: ابن یمین هرگز سرمهای به خوبى خاک پای تو در چشم هیچکس قرار نداده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.