گنجور

 
ابن یمین

ساقی قدحی در ده گر هیچ می ات باقیست

کز سوختگی جانم در غایت مشتاقیست

گر خادم مسجد را قندیل بکف بینم

از شوق دلم گوید کاین ساغر و آن ساقیست

معنی طلب از باطن بگذر زره ظاهر

کار استن صورت سالوسی و زراقیست

شنگرف لب لعلت زنگار خط سبزت

از صمغ سرشک من در غایت براقیست

مستوفی عشق تو در دفتر خرج من

جز صبر نمیراند مجموع غمت باقیست

گر ابن یمین بوسی از لعل تو برباید

معذور همیدارش کان از ره ذواقیست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode