ای نرگس مست تو برده دل هشیاران
با عقل خود اغیارند از عشق رخت یاران
زلف تو کند پیدا احوال پریشانم
چشم تو برد دل را با خانه بیماران
گر نیست ترا رحمت بر حالت من شاید
خفته چه خبر دارد از حالت بیداران
بر خاک سر کویت بادی که گذر یابد
آتش زند از غیرت بر کلبه عطاران
تا باده فروش آمد لعل لب میگونت
افتاد بسی نقصان در مکسب خماران
پر مکر و فریبست آن چشم خوش مستانه
زنهار بترس ای دل از فتنه مکاران
تا ابن یمین دارد مهر رخ تو در دل
دیوانگئی هستش مانند پری داران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوروز بساط نو گسترد به گلزاران
در باغ بساط دی بربود چو عیاران
بشکفت بهار نو شرط است نگار نو
ما و می و یار نو بر دامن کهساران
خوش گشت کنون عالم شادند بنیآدم
[...]
ای غمزه ی جادویت افسونگر بیماران
وی طرّه هندویت سر حلقه ی طرّاران
رویت بشب افروزی مهتاب سحر خیزان
زلفت بدلاویزی دلبند جگر خواران
گوئیکه دو ابرویت بیمار پرستانند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.