جانا ز لبت ما را گر کام نخواهد بود
از ما بجهان باقی جز نام نخواهد بود
شادی وصالت را اغیار نمی بیند
گوئی غم هجرانرا انجام نخواهد بود
با طوطی جان گفتم گرد شکرش کم گرد
کان سلسله مشکین جز دام نخواهد بود
آرام نمیگیرد بر روی تو زلف آری
کس را بِهبَرِ آتش آرام نخواهد بود
ما را شِکَری باید از پسته خندانت
گیرم که سلامی نه دشنام نخواهد بود
هست ابن یمین از تو خشنود بدشنامی
از تو طمعش زین بیش اکرام نخواهد بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.