گنجور

 
ابن حسام خوسفی

ان را که مهر روی تو در دل نیافتند

او را به هیچ واسطه مقبل نیافتند

حجاج ره به کعبه ی اهل صفا نبرد

تا در حریم کوی تو منزل نیافتند

عطرنسیم کوی توکان همدم صباست

درچین طرّه های شمایل نیافتند

آنکو نه خاک درگه جانان به جان خرید

او را به هیچ باب معامل نیافتند

گنجینه ی رموز محبت که عشق اوست

درسینه ای طلب که درو غل نیافتند

اهل روش که سالک اطوار عزتند

جز عکس روی دوست مقابل نیافتند

دست امید ابن حسام شکسته دل

درگردن مراد حمایل نیافتند