گنجور

 
ابن حسام خوسفی

گل به فصل بهار می خندد

سبزه بر مرغزار می خندد

غنچه ی دلگشای تنگ دهان

چون لب لعل یار می خندد

ابر بر لاله زار می گرید

لاله بر کوهسار می خندد

هرشکوفه که زینت چمن است

بر سر شاخسار می خندد

الفتی هست با بنفشه مرا

کوچو من سوگوار می خندد

لاله بر پای سرو چون منصور

مست در پای دار می خندد

وقت مردن چوشمع، ابن حسام

بادلی پر شرار می خندد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode