تو را که درد نباشد به درد من نرسی
به اشک سرخ و به رخسار زرد من نرسی
تو گرم و سرد جهان چون ندیده ای چه عجب
اگر به سوز دل و آه سرد من نرسی
ز گرد چهره ی من آستین دریغ مدار
کز آستانه چو رفتم به گرد من نرسی
بخورد خاک درت روی خاک خورده من
چرا به غور رخ خاک خورد من نرسی
خبر نداری از اندوه و درد ابن حسام
به درد من نرسی تا به درد من نرسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس تنهایی و درد شاعر است. او به کسی که درک دردی ندارد، میگوید که نمیتواند به درک و احساس او نزدیک شود. شاعر از درد و رنجی که تحمل کرده سخن میگوید و تأکید دارد که افرادی که تجربه مشابهی ندارند، نمیتوانند عمق احساسات او را درک کنند. او همچنین به نوعی ناامیدی اشاره میکند و میگوید که حتی اگر کسی بخواهد به او نزدیک شود، به دلیل عدم درک واقعی، به درد و مشکلات او نمیرسد.
هوش مصنوعی: اگر تو هیچ دردی نداشته باشی، هرگز نمیتوانی به درد من پی ببری و به حال و روز یکی چون من که اشکهایش سرخ و چهرهاش زرد است، توجهی نخواهی کرد.
هوش مصنوعی: اگر تو تجربهای از فراز و نشیبهای زندگی نداری، عجیب نیست که به درد و رنج عمیق من پی نمیبری.
هوش مصنوعی: مراقب باش که دستت را از چهرهام دور نکن، چون وقتی که از در وارد شدم، دیگر به دور من نخواهی رسید.
هوش مصنوعی: چرا باید خاکی که روی من افتاده، بر روی تو بیفتد؟ تو که به زیبایی من نرسی، پس چرا باید به خاک من نزدیک شوی؟
هوش مصنوعی: تو از غم و درد من بیخبری، تا وقتی که خودت به این رنج نرسی نمیفهمی که چه حالتی دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.