کای دل شده مبتلای عشقت
تا چند کشم بلای عشقت
بیگانه شود ز خویش چون من
هر کاو شود آشنای عشقت
جان و دل و عقل و دین به یک بار
درباختم از برای عشقت
بلبل صفت از هزار دستان
هر لحظه زنم نوای عشقت
چون صبح ز مهر میزند دم
تا یافت دلم صفای عشقت
اسرار حقیقت آشکار است
در جام جهاننمای عشقت
گر سر برود به خاک پایت
از سر نرود هوای عشقت
شد ابن عماد مست و مدهوش
از جام طربفزای عشقت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.