ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۹ - غزل

کای دل شده مبتلای عشقت

تا چند کشم بلای عشقت

بیگانه شود ز خویش چون من

هر کاو شود آشنای عشقت

۳

جان و دل و عقل و دین به یک بار

درباختم از برای عشقت

بلبل صفت از هزار دستان

هر لحظه زنم نوای عشقت

چون صبح ز مهر می‌زند دم

تا یافت دلم صفای عشقت

۶

اسرار حقیقت آشکار است

در جام جهان‌نمای عشقت

گر سر برود به خاک پایت

از سر نرود هوای عشقت

شد ابن عماد مست و مدهوش

از جام طرب‌فزای عشقت