گنجور

 
بلند اقبال

ضبط کن سه عضوخود را در سه جا

تا به رنج وغم نگردی مبتلا

ضبط کن دل را چو هستی در نماز

تا نیفتد درخیالات دراز

در بر مردم به هنگام سخن

هم زبان را ضبط کن اندر دهن

چشم راکن ضبط در خانه کسان

هر طرف منگر نظر هر سو مران

یاد ناور هیچگاهی از دوچیز

هم مبر از یاد خود دوچیز نیز

از بد کس یا تو احسانی اگر

کرده ای با کس مکن یاد ای پسر

پاک یزدان را ومردن را زیاد

محو منما گاهی ای نیکونهاد

در ترک قرض دادن

مده قرض وآسوده کن خویش ار

کن ازخویشتن دور تشویش را

بدهکارت ار مفلس وبینواست

طلبکاری از اونمودن خطاست

به پیش کس او را مکن شرمسار

مشو غافل از کیفر روزگار

چه حاصل که با اوکنی گفتگو

بری ازخود و اوچرا آبرو

اگر آبور بردی از اودگر

نخواهد شدن عایدت سیم وزر

ببخش آن طلب را به او از کرم

ویا صبر کن تا شود محتشم

به دادن بدی مست وآشفته حال

به هشیاری از او بکن اخذ مال

بگیر آنچه بدهد مگوکم بود

که یک نقطه نم کمتر ازیم بود

غم قرض از هر غمی بدتر است

مگو غم که سوزنده تر ز آذر است

اگر میدهی چشم از اوبپوش

وگر می ستانی به ردش بکوش

غرض بشنو از من کنم هر چه عرض

نه بستان ز کس قرض و نه ده به قرض

در خواستگاری وزن گرفتن

زنی راکه خواهی بباید نجیب

که بر دردهای توگردد طبیب

همی تا توانی بکن جستجو

زهر سوی و هرکو که میباشد او

بسی خوب روی وبسی خوب موی

بسی خوب خوی و بسی خوب جوی

ندارد اگر خوب رو هیچ چیز

به از زشت روئی که دارد جهیز

تو بایدکه عمری به او سرکنی

وگر بدشد ازخانه اش درکنی

رعایت کن از زن که باشد ضعیف

بدار احترامش مسازش خفیف

بکن سر پرستی از او صبح وشام

بده سرفرازیش در هرمقام

مکن اعتنائی به اموال زن

مشوهیچ غافل از احوال زن

چوچشم از پی دولت زن بود

از آن چشم به چشم سوزن بود

زنی شوهرش گر اجیرش شود

بگوهمرهش روبه هر جا رود

به هر خانه جایت به دالان بود

توهمچون خر وزن چوپالان بود

 
sunny dark_mode