کن احسان که انسان عبیدت شود
اگر روز قتل است عیدت شود
به احسان توان خلق رابنده کرد
به احسان توان مرده را زنده کرد
که بی جان بود آنکه را نیست نان
بلی مرده است آنکه رانیست جان
بده نان که البته از نان دهی
رسد روزگارت به فرماندهی
خوشا حال آنان که نان ده شدند
به هر ناتوانی توان ده شدند
شدندی به افتادگان دستگیر
نمودندی احسان به برنا و پیر
ترش رو نگشتند از سائلی
به تلخی نکردند خون در دلی
به شیرین زبانی وجود و کرم
نمودند فارغ دلی را زغم
بدادند آسودگی خلق را
رهاندند ز آلودگی خلق را
کس ار هست نان ده علی ولی است
که تقسیم روزی به دست علی است
نه تنها همی نان ده آمد علی
به امر خدا جان ده آمد علی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.