گنجور

 
بلند اقبال

دهر ومافیها که شد موجود از بهر علی است

دهر تا بوده است ومی باشد همه دهر علی است

این همه عالم که یزدان خلق فرمود و کند

در همه عالم به هر جا بگذری شهر علی است

دوزخ و جنت که می گویند درعقبی بود

جنت آن مهر علی ودوزخ آن قهر علی است

سلسبیل وکوثروجنت که بشنیدی ز خلق

خوب اگر خواهی بدانی جوئی از نهر علی است

فاش گویم زاهدان هر چند تکفیرم کنند

معصیت به از ثواب آید اگر بهر علی است

هست شیرین تر ز نوش غیر نیش از دست دوست

خوشتر از تریاق می باشد اگر زهر علی است

نی بلنداقبال را با کی ز زهر معصیت

از محبت در دل اوچون که پازهر علی است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode