دلبر ما را به حال ما اگر بود التفاتی
می شدی حاصل ز بندغم دل ما را نجاتی
معنی این را بگویم تا بدانی هجر و وصل است
اینکه می گویند می باشد مماتی وحیاتی
شاه شطرنج ار بشد پیش رخت مات این عجب تر
بی رخش من در شط رنج و غمم چون شاه ماتی
در برم خون گشته دل زآنرو عزیز آمد که دارد
از دهان و لعل یار از رنگ و از تنگی صفاتی
نه کسی درچین چوزلفت دیده مشکی عنبرین بو
نه کسی درمصر چون لعل توروح افزا نباتی
آینه قدرت نمای کیست این جسم چو روحت
چون تودر عالم ندیدم خوش سرشت وپاک ذاتی
چشم مستت درخمار افکنده ما را جامی از می
بر سرلعلت بده از عنبرین خطت براتی
چون توئی دارد بلنداقبال تا حالش چه گردد
داشت حافظ هم به عهد خویشتن شاخ نباتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت آن دیوانهٔ شوریده خوش کاندر خیالش
روز وشب محواست و نداند صیامی نه صلاتی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.