دشمنی دارنددرکار آب وآتش باد وخاک
با دلم شد پس غم یار آب و آتش باد وخاک
یار ما هم شاید ار با ما دم از یاری زند
یار اگر گردند ناچار آب و آتش بادو خاک
دلبر ما را هم افتد با دل ما الفتی
الفت ار گیرند این چار آب وآتش باد وخاک
یار ما از ما بود بیزار وماازجان خود
تا زهم هستندبیزار آب وآتش باد وخاک
جز دل آزاری نبیند هیچکس کاری ز یار
تا ز هم بینند آزار آب و آتش باد وخاک
پرورد تا همچو او شوخی وچون من عاشقی
روز وشب هستند درکار آب وآتش باد وخاک
شد بلنداقبال درگیتی خداوندسخن
بارهاکردند اقرار آب وآتش باد وخاک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.