چون دلم شد عاشقت دانی که من چون کردمش
کردمش خون و ز راه دیده بیرون کردمش
چون تو را دیدم که داری طره زنجیرسان
داشتم من هم دلی شوریده مجنون کردمش
گفتم چشمم سیل اشکم شهر را سازد خراب
گفتمش گو شوخراب از گریه مأذون کردمش
چهره زردی داشتم ز اندوه هجر ودرد وعشق
چون رخ دبر زخون دیده گلگون کردمش
ریختم از بس در وگوهر ز چشم اشکبار
در بر هر بینوائی همچو قارون کردمش
گفتم ای دل کن حذر از زلف همچون مار یار
گفت اگر او هست ماری من هم افسون کردمش
گفتمش جان نرخ بوسی از بلند اقبال گیر
گفت می ترسم بگوید خوب مغبون کردمش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.