شب شد وشمس منزوی گردید
شبروان وقت شبروی گردید
ای خوش آن چاکری که ازخدمت
مورد لطف خسروی گردید
روخیانت مکن که می ترسم
رانده در گهش شوی گردید
ای ذلیل آنکه اندر این عالم
عزتش مال دنیوی گردید
ای علیل آن کسی که ازدل وجان
دور از اعجاز عیسوی گردید
خوشدل آن مقبلی کز این صورت
رفت بیرون ومعنوی گردید
ژنده پوشی که رفت وباز آمد
از کجا او بدین نوی گردید
گفتم این خار را ز ریشه کنم
من ضعیف اوهمی قوی گردید
گوبه دهقان که هر چه کاشته ای
موقع آن که بدروی گردید
بس که آشفته ام مپرس ازمن
که چه این شعر را روی گردید
مگذر ازگفته بلند اقبال
گز غزل یاکه مثنوی گردید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.