گنجور

 
بلند اقبال

به وطن یار سفرکرده ما خوب آمد

یوسفی بودکه اندر بر یعقوب آمد

عاشقان درطرب آئید که معشوق رسید

طالبان در طلب آئید که مطلوب آمد

بس که دل بر سر دل ریخت همی در قدمش

در سرگشته ما سخت لگدکوب آمد

هجر تونوح صفت کرد به پا طوفانی

دل ما بود که درصبر چو ایوب آمد

سرو را با قد تو می نتوان نسبت داد

سیم ساقی چو تو و ساق وی از چوب آمد

می توان خواند ز شاهان بلند اقبالش

هر که درخیل گدایان تومحسوب آمد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode