ز انداز نگاهت فتنه برق آهنگ می گردد
به شوخیهای نازت بزم امکان تنگ میگردد
طلسم حیرتی دارد تماشاگاه اسرارت
که هرکس میرود هشیارآنچا دنگ می گردد
نمیدانم هوا پروردهٔ شوق چه گلزارم
که همچون بوی گل رنگم برون رنگ می گردد
دل آزاد ما بار تکلف برنمیدارد
بر ابن آیینه عکس هرچه باشد زنگ میگردد
هوس در حسرت کنج لبی خون میخورد کانجا
گریبان میدرّد از بس تبسم تنگ میگردد
دو عالم خوب و زشت از صافی دل کردهایم انشا
قیامت میشود آیینه چون بیرنگ میگردد
خزان هوش ما دارد بهار شرم معشوقان
در آنجا تا حیا میبالد اینجا رنگ می گردد
ندانم مطرب بزمت چه ساغر در نفس دارد
که شوق از بیخودی گرد سر آهنگ میگردد
به سعی خود نظر کردن دلیل دوری است اینجا
شمار گام هر جا جمع شد فرسنگ میگردد
محبتپیشهای بیدل مترس از وضع رسوایی
که عاشق تشنهٔ خون دو عالم ننگ میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف جذابیت و زیباییهای معشوق میپردازد و احساسات عمیق شاعر را نسبت به معشوق و عشق بیان میکند. شاعر از تأثیر نگاه معشوق و شوخیهای او بر خود میگوید و اینکه چگونه هر دیدار و هر لحظه باعث حیرتی عمیق در دلش میشود. او به وضوح بیان میکند که عشق و شوق او به معشوق همچون بوی گل است و تغییرات احساسی در دل او را به وضوح حس میکند. همچنین، به نوعی از تضاد میان دنیا و عشق، خوب و بد و تأثیر آن بر روح و جسم خود اشاره میکند. در نهایت، شاعر به وضع رسوایی عاشقانهاش و اشتیاق عمیقش به معشوق اعتراف میکند و میگوید که عشقش فراتر از هر رسوایی است.
هوش مصنوعی: نگاه تو همچون یک جادو، باعث ایجاد هیجان و حرکت میشود و شوخیهای دلنشین تو، فضای این دنیا را به تنگنا میکشاند.
هوش مصنوعی: مکان تماشای رازها و شگفتیها به قدری شگفتانگیز است که هر کسی به آنجا میرود، به یکباره حیرت زده و غافلگیر میشود و دیگر نمیتواند هوشیار بماند.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه احساسی دارم که مرا شبیه به یک گلزار پر از عطر گل کرده است، طوری که رنگ و روح من تحت تاثیر این شوق تغییر کرده است.
هوش مصنوعی: دل آزاد ما نیازی به تحمل سختیها ندارد، چون هرچه در آینه نشان داده شود، در نهایت به زنگار تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: شوق و آرزوی داشتن لبانی که در حسرت است، دل را میخورد و عذاب میدهد، زیرا در آنجا به خاطر لبخندهای کم و نادر، گردن و گردننمایی به شدت میکشد.
هوش مصنوعی: ما از دل خود دنیا و آخرت، خوب و بد را پاک کردهایم. امیدواریم در قیامت، مانند آینهای بیرنگ، حقیقتها نمایان شوند.
هوش مصنوعی: خزان ما به اندازهای غمگین و بیروح است که در مقابل بهار زیبایی معشوقان، احساس شرم میکنیم. در جایی که حیا و عفت وجود دارد، ما اینجا رنگ میبازیم و به افسردگی دچار میشویم.
هوش مصنوعی: نمیدانم که این نوازنده در خود چه رازی دارد که شوق و هیجان مانند گردی دور آهنگش میچرخد.
هوش مصنوعی: به تلاش و کوشش خود توجه کردن، نشانهای از دوری و فاصله است. در اینجا، وقتی هر قدمی که برمیداری به هم جمع شود، به مسافتهای طولانی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: عاشقانی که به عشق و محبت مشغولاند نباید از رسوایی و عواقب کار خود بترسند، زیرا در دل عاشق، این اشتیاق و نیاز به عشق وجود دارد که به خاطر آن حتی از عواقب سخت و ننگآور نیز گذشت میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجا دیوانه را دل از ملامت تنگ میگردد؟
که نخل بارور را دل سبک از سنگ میگردد
ز دستانداز گردون کوتهاندیشی که مینالد
نمیداند که ساز از گوشمال آهنگ میگردد
ز بس عالم سیه در چشمم از نادیدنیها شد
[...]
به هرجا ساز غیرت انفعال آهنگ میگردد
به موج یک عرق صد آسیای رنگ میگردد
نگردد ضعف پیری مانع بیتابی شوقت
نوا از پا نیفتد گر نی ما چنگ میگردد
فسردن کسوت ناموس چندین وحشت است اینجا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.