به هرجا ساز غیرت انفعال آهنگ میگردد
به موج یک عرق صد آسیای رنگ میگردد
نگردد ضعف پیری مانع بیتابی شوقت
نوا از پا نیفتد گر نی ما چنگ میگردد
فسردن کسوت ناموس چندین وحشت است اینجا
پری در شیشه دارد خاک ما گر سنگ میگردد
ز الفتگاه دل مگذرکه با آن پرفشانیها
نفس اینجا ز لب نگذشته عذر لنگ میگردد
چو گیرد خودنمایی دامنت ساز ندامت کن
خموشی میتپد بر خویش تا آهنگ میگردد
فریب آب نتوان خوردن از آیینهٔ هستی
گر امروزش صفایی هست فردا زنگ میگردد
دماغ و هم سرشار است در خمخانهٔ امکان
می تحقیق تا در جام ریزی بنگ میگردد
ندانم نبض موجم یا غبار شیشهٔ ساعت
که راحت از مزاج من به صد فرسنگ میگردد
جنونم جامهواری دارد از تشریف عریانی
که گر یک رشته بر رویش فزایی تنگ میگردد
دل آن بهتر که چون اشک از تپیدن نگذرد بیدل
که این گوهر به یک دم آرمیدن سنگ میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجا دیوانه را دل از ملامت تنگ میگردد؟
که نخل بارور را دل سبک از سنگ میگردد
ز دستانداز گردون کوتهاندیشی که مینالد
نمیداند که ساز از گوشمال آهنگ میگردد
ز بس عالم سیه در چشمم از نادیدنیها شد
[...]
ز انداز نگاهت فتنه برق آهنگ می گردد
به شوخیهای نازت بزم امکان تنگ میگردد
طلسم حیرتی دارد تماشاگاه اسرارت
که هرکس میرود هشیارآنچا دنگ می گردد
نمیدانم هوا پروردهٔ شوق چه گلزارم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.