همهکس کشیده محمل به جناب کبریایت
من و خجلت سجودیکه نریختگل به پایت
نه به خاکِ در بسودم نه به سنگش آزمودم
بهکجا برم سری را که نکردهام فدایت
نشود خمار شبنم می جام انفعالم
چو سحر چه مغز چیند سر خالی از هوایت
طرب بهار امکان به چه حسرتم فریبد
به بر خیال دارم گل رنگی از قبایت
هوس دماغ شاهی چه خیال دارد اینجا
به فلک فرو نیاید سر کاسهی گدایت
به بهار نکته سازم ز بهشت بینیازم
چمنآفرین نازم به تصور لقایت
نتوان کشید دامن ز غبار مستمندان
بخرام و نازها کن سر ما و نقش پایت
نفس از تو صبحخرمن نگه از تو گلبهدامن
تویی آنکه در بر من تهی از من است جایت
ز وصال بیحضورم به پیام ناصبورم
چقدر ز خویش دورم که به من رسد صدایت
نفس هوسخیالان به هزار نغمه صرف است
سر دردسر ندارم من بیدل و دعایت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شخصی صحبت میکند که در عشق و دلدادگی با معشوق خود به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و در عین حال خجالت و شرمندگی را احساس میکند. او به خود میگوید که نه به زمین و نه به سنگی که بخواهد در برابر معشوق سجده کند، پناهنده شده است. بیانگر این است که عشقش او را به جایی نمیبرد و تنها در آرزوهایش است که به آن فکر میکند.
در ادامه به زیباییهای بهار و عواطفی که در دل دارد اشاره میکند و از خیالِ معشوقی که تنها در ذهنش حضور دارد، میگوید. او همچنین از حسرت و تمنای وصل سخن میگوید و بیان میکند که چه اندازه از معشوق خود دور است. در نهایت، او به ناتوانی خود در رسیدن به معشوق و بیپیشرفتی در این عشق اشاره میکند و از عدم توجه معشوق به خود گلایه دارد.
هوش مصنوعی: همه مردم به دیدار تو آمدهاند و در این میان من فقط خجالت میکشم که حتی نتوانستهام بر خاک پای تو سجده کنم و گلهایی را که شایستهات است، نریختهام.
هوش مصنوعی: من نه در خاک درگاه تو فرود آمدهام و نه با سنگ آن در به آزمایش پرداختهام، حالا نمیدانم به کجا بروم که سرت را فدای تو نکردهام.
هوش مصنوعی: به خاطر شور و شوقی که دارم، نمیتوانم در میخانه نروم و از شادابی شبنم بهرهمند شوم. در صبح چه فایدهای دارد که مغز بدون عشق و محبت تو را پر کند؟
هوش مصنوعی: بهار با زیبایی و شادابیاش مرا به حسرت میاندازد، اما در خیالم گلی از رنگ لباس تو دارم که تسلیام میدهد.
هوش مصنوعی: هوس و آرزوی پادشاهی در اینجا چه تفکری دارد، که به هیچ وجه سر کاسهی گدا به آسمان نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: من بهاری میسازم که از بهشت بینیاز باشد و به خاطر تصور زیبایی تو، چمن را ستایش میکنم.
هوش مصنوعی: نمیتوانی از دامن خاکآلود و دردناک مستمندان فاصله بگیری و در عین حال با ناز و افاده بر سر ما بروی و پاهای خود را نمایش بدهی.
هوش مصنوعی: نفس من از تو سرشار است و در صبحی که مانند خرمن خوشبو است، به تو توجه دارم. تو مانند گلی هستی که در دامنم قرار دارد و در حال حاضر، من در کنار تو، احساس تنهایی میکنم.
هوش مصنوعی: من از بیحضوریم در دیدار تو ناراحت و نگرانم، چقدر از خودم دور افتادهام که صدای تو به من نمیرسد.
هوش مصنوعی: تمایلات و آرزوهای خیالانگیز دیگران با صدای دلنشین و جذاب در حال تظاهر است، ولی من بیخیال و بیدغدغه هستم و نیازی به دعا و خواستههای شما ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.