دوستان ظلمی به حال نامرادم رفته است
داشتم چیزی و من بودم ز یادم رفته است
بینفس در ملک عبرت زندگانی کنم
خاک برجا مانده است امروز و بادم رفته است
قفل وسواس است چشم من درین عبرت سرا
همچو مژگان عمر دربستوگشادمرفته است
سیرگل نذر جنون بیدماغی کردهام
پیش پیش رنگ و بوها اعتمادم رفته است
اینقدر یارب، نفس را باکه عزم سرکشیست
فرصت کار تامل،در جهادم رفته است
با همه بیکاری از سرخاری ابرام حرص
چون قلم ناخن زانگشت زیادم رفته است
معنی ایجاد چون ماه نوم مجهول ماند
بسکه دیدم کهنگی از خط سوادم رفته است
تا سواد انتخاب معنیام بیشک شود
مغز چندین نقطه در تدبیر صادم رفته است
نقش پای عافیت چون شمع پیدا میکنم
در پی این داغ شک شعلهزادم رفته است
کس خربدار دل آگه درین بازار نیست
آه از عمری که در ننگ کسادم رفته است
بر خیال خلد بیدل زاهدان را نازهاست
لیک ازین غافلکزین ویرانه آدم رفته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از رنج و مصائب خود سخن میگوید و احساس میکند که ظلمی بر او رفته است. او در زندگی، در جستجوی معنا و خاطراتش، دچار یأس و ناامیدی است و حس میکند که لحظات و فرصتهای مهم از دست رفتهاند. شاعر به وسواس در فکر و نگاهش اشاره میکند و میگوید که عمرش به سرعت سپری میشود. او به تلاشهای بیفایده خود در پیدا کردن معنا و حقیقت اشاره دارد و به عدم توجه مردم به درد و رنجهای او در زندگی lament میکند. در نهایت، شاعر به بیتوجهی به ارزشهای واقعی و از دست رفتن انسانیت در دنیای امروز اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دوستان بر من که در وضعیت بدی قرار دارم، ظلمی کردهاند. چیزی را که داشتم فراموش کردهام.
هوش مصنوعی: من بیهیچ احساس و نشانهای در دنیای عبرتآمیز زندگی میکنم. امروز تنها خاکی از من باقیمانده و زندگی و جوانیام به سرعت رفته است.
هوش مصنوعی: چشم من به این منزلت عبرتآمیز قفل شده و مانند مژگانم که عمرم را بسته و در بستهام، دیگر رفته است.
هوش مصنوعی: من برای عشق دیوانگیام را قسم خوردهام و اکنون رنگ و بوی احساساتم از بین رفته و دیگر به آنها اعتماد ندارم.
هوش مصنوعی: خدایا، نفس من به قدری در حال سرکشی است که فرصت تفکر در کارها را از من گرفته و من درگیر مبارزهای بزرگ شدهام.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه بیکار هستم، اما حرص و طمعی که دارم، مانند ناخنهایی که از انگشتانم رشد کردهاند، روز به روز بیشتر شده است.
هوش مصنوعی: ماه نو در حالتی ناشناخته باقی مانده است، زیرا من متوجه شدم که بر اثر زمان، چگونگی خلاقیت و نوآوری من تغییر کرده و کیفیت آن کاهش یافته است.
هوش مصنوعی: انتخاب من بهطور قطعی به دانش و آگاهیام بستگی دارد و در این فرآیند، ذهنم با توجه به تجربیات و تدابیر گذشتهام به نقاط مختلفی از تفکر رفته است.
هوش مصنوعی: در پی آرامش و راحتی، نشانههایی از آن را پیدا میکنم، اما از آن سو، اثرات این غم و سوختگی در درونم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: در این بازار کسی وجود ندارد که در دلش حقیقت و آگاهی باشد. افسوس بر عمری که در ننگ و عیب گذشته است.
هوش مصنوعی: زاهدان با خیال بهشت خود مغرور هستند و به خود میبالند، اما غافلند که انسان از این دنیای خراب و پر از مشکلات رفته است و چیزی جز ویرانی باقی نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.