گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بیدل دهلوی

نی‌ام آنکه به جرأت وصف لبت رسدم خم و پیچ عنان ادب

ز تاً‌مل موج گهر زده‌ام در حسن ادا به زبان ادب

ز حقیقت حرمت و پاس حیا به مزاج غرض‌هوسان چه اثر

که‌گرسنهٔ نان طمع نخورد قسم نمک سر خوان ادب

اگرت ز تردد ننگ طلب دل جمع شود سر و برگ غنا

ز غبار کساد متاع هوس نرسی به زیان دکان ادب

قدمت زه دامن شرم نشد که به معنی کعبه نظر فکنی

به طواف در تو رسد همه‌کس چو تو پا نکشی ز مکان ادب

همه عمر‌ به مکتب کسب فنون دل بی‌خبر تو تپید به خون

نشد آنکه رسد دو نفس سبقت ز معلمی همه‌دان ادب

تب و تاب مراتب عجز رسا به چه ناله کند دل خسته ادا

که اگربه قلم ره خط سپرم همه نقطه دمد ز بنان ادب

زترانهٔ حیرت بیدل من به چه نغمه تپد رگ ساز سخن

که تری شکند دم عرض نفس پر و بال خدنگ‌ کمان ادب