کجا خلوت و انجمن دیدهای
تو شمعی همین سوختن دیدهای
ز رنگیکه جز داغش آیینه نیست
چو طاووس خود را چمن دیدهای
به وهم حسد باختی نور دل
چراغی ندیدی لگن دیدهای
که صیقل زد آیینهٔ عبرتت
که او بودی امروز و من دیدهای
جنون بر شعورت نخندد چرا
که گم کرده را یافتن دیدهای
به عمر تلف کرده حسرت چه سود
زمین بر زمین ریختن دیدهای
به ترکیب پیری چه دل بستن است
خم طاقهای کهن دیدهای
زمرگ کسانت چه عبرت چه شرم
چو نباش عرض کفن دیدهای
اقامت تصورکن و آب شو
گر از خانه بیرون شدن دیدهای
ز اسباب، خاشاک بر دل مچین
اگر زحمت رُفتن دیدهای
به در زن چو موج از کنار محیط
که رنج سفر در وطن دیدهای
کسی داغ عبرت مبادا چو شمع
ز رفتن مگو آمدن دیدهای
سحر خواندهای گرد آشفته را
حیاکن که بر خویشتن دیدهای
به صبح قیامت مبر دستگاه
چو بیدل نفس را سخن دیدهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مسائل فلسفی و انسانی میپردازد. او از خلوت و جمع، شعلههای وجود انسان و تناقضهای زندگی سخن میگوید. به مرور زمان و تاثیرات آن بر انسان اشاره میکند و از حسرتها و عبرتهای زندگی یاد میکند. شاعر بر اهمیت آگاهی و بیداری در برابر واقعیات زندگی تاکید دارد و از افسوسهای گذشته و پیری میگوید. او در نهایت به بیثمری حسرت و ضرورت درک معنای واقعی زندگی اشاره میکند و از شنونده میخواهد که به جوانب مختلف زندگی و مرگ توجه کند و با نگاه عبرتآمیز به آنها بنگرد.
هوش مصنوعی: آیا تاکنون جایی را دیدهای که همزمان هم عزلت و تنهایی باشد و هم جمع و شلوغی، مانند شمعی که فقط در حال سوختن است؟
هوش مصنوعی: از رنگی که فقط اثر درد آن را نشان میدهد، مانند طاووسی هستی که خود را در باغ دیده است.
هوش مصنوعی: حسادت باعث شده که بینش و درک تو کاهش پیدا کند، به طوری که نتوانستهای زیباییها و روشنیهای واقعی را ببینی و فقط به مسایل سطحی و بیارزش توجه کردهای.
هوش مصنوعی: آینهٔ عبرت خود را جلا بده، زیرا امروز تو همان کسی هستی که من دیدهام.
هوش مصنوعی: هیچگاه بر عقل و شعور خود نخند، زیرا ممکن است در حالم که به جنون میزنم، چیزی را پیدا کنم که دیگران نتوانستهاند آن را بیابند.
هوش مصنوعی: نمیتوان حسرت عمر هدر رفته را جبران کرد، حتی اگر چقدر خود را به زحمت بیندازیم یا اشک بریزیم.
هوش مصنوعی: به چه دل بستن به شکل و حالتی که مربوط به پیری است، در حالی که تنها آثار و نشانههای گذشته را میبینی.
هوش مصنوعی: از مرگ دیگران چه درس و عبرتی میگیری، یا چه شرمی احساس میکنی، وقتی که خودت حتی کفن را در جلوی چشمانت نمیبینی؟
هوش مصنوعی: تصور کن که در خانهای و به جایی نرو، زیرا اگر به بیرون بروی، شاید نتوانی برگردی.
هوش مصنوعی: اگر در دل خود چیزهای ناچیز و بیارزش را جمعآوری میکنی، بهتر است که از زحمت دور کردن آنها از دیدن بپرهیزی.
هوش مصنوعی: به در بزن و وارد شو، مانند موجی که از کنار دریا عبور میکند؛ زیرا تو در وطن خود، سختیهای سفر را تجربه کردهای.
هوش مصنوعی: برای کسی که تجربه تلخی دارد، نباید مانند شمعی در حال آب شدن بود و فقط به رفتن کسی فکر کرد. بلکه بهتر است به بازگشت و آمدن نیز توجه شود.
هوش مصنوعی: صبح آمده و تو را از خواب بیدار کرده، حالا که به خودت نگاه میکنی، شرم کن و خود را مرتب کن.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، خود را تحت فشار نگذار، زیرا مانند درخت بید، نفس تو در این دنیا گفتگوهایی را تجربه کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دبیری بزرگ و جهاندیدهای
خردمند و دانا پسندیدهای
ندانیم کاین رای چون دیده ای
که سستی ز لشکر پسندیده ای
چو یزدان پرستی پسندیدهای
جهان چون تن تو، تو چون دیدهای
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.