یک تار موگر از سر دنیا گذشتهای
صد کهکشان ز اوج ثریا گذشتهای
بار دلست اینکه به خاکت نشانده است
گر بینفس شوی ز مسیحا گذشتهای
ای هرزه تاز عرصهٔ عبرت ندامتی
چون عمر مفلسان به تمنا گذشتهای
جمعیت وصول همان ترک جستجوست
منزل دمیدهای اگر از پا گذشتهای
ای قطرهٔ گهر شده، نازم به همتت
کز یک گره پل از سر دریا گذشتهای
در خاک ما غبار دو عالم شکستهاند
از هر چه بگذری ز سر ماگذشتهای
ای جادهات غرور جهان بلند و پست
لغزیدهای گر از همه بالا گذشتهای
اشکیست بر سر مژه بنیاد فرصتت
مغرور آرمیدنی اما گذشتهای
حرف اقامتت مثل ناخن است و مو
هر جا رسیده باشی از آنجا گذشتهای
برق نمودت آمدورفت شرار داشت
روشن نشد که آمدهای یا گذشتهای
بیدل دماغ ناز تو پر میزند بهعرش
گویا به بال پشه ز عنقا گذشتهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.