بر سنگ زد زمانه ز بس ساز آشنا
آه از فسون غول به آواز آشنا
امروز نیست قابل تفریق و امتیاز
در سرمهگرد میکند آواز آشنا
گر صیقلی به کار برد سعی اتفاق
انجامکار دشمن و آغاز آشنا
تا کی درین بساط ز افسون التفات
دل میخراشد آینهپرداز آشنا
داد گشاد کار تظلم کجا برد
برروی شمع خنده زندگاز آشنا
گر مدعای مرغ نفس آرمیدن است
زد حلقه بستگی به در باز آشنا
بشنو نوای نیک و بد از دور و دم مزن
دام و قفس خوش است ز پرواز آشنا
چنگ قضاست دهر، امانگاه خلق نیست
نی ناله داشتهست ز دمساز آشنا
منتکش تکلف اخلاقکس مباد
گنجشک را چه سود زشهبازآشنا
از هرچه دم زنی به خموشی حوالهکن
بیگانهام ز خویش هم از ناز آشنا
عشق قابل انشاکسی نیافت
این انجمن پر است ز غماز آشنا
بیدل بهحرف وصوت همآوارهگشتخلق
بردیم سر به مهر عدم راز آشنا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به بررسی و تحلیل احساسات و روابط انسانی میپردازد. او به تأثیر زمان و آشنا بودن با افراد بر زندگی اشاره میکند و از دلخوشیهای ظاهری و افسونکاریها سخن میگوید. همچنین به تلاطمات و سختیهای زندگی و فشارهایی که بر دل دارد اشاره میکند. شاعر نگران از عدم تحقق عشق واقعی است و به این نکته میپردازد که در میان این ارتباطات، احساس تنهایی و بیگانگی وجود دارد. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که حتی در میان دوستیها و آشناییها، ممکن است همگان از درد و رنج یکدیگر بیخبر باشند و این امر حس ناامیدی را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: زمانه سرنوشت بر روی سنگ ها تاثیر گذاشته و آواهای آشنا در دل انسانها تاثیر عمیقی داشتهاند. افسوس از جادوئی که با صداهای آشنا در دل انسانها مینشیند.
هوش مصنوعی: امروز دیگر نمیتوان چیزی را از هم جدا کرد و تفاوتی قائل شد. همهمهای آشنا در فضای اطراف میپیچد.
هوش مصنوعی: اگر کسی با تلاش و همت تمام در کار خود کوشش کند، میتواند به نتیجهای برسد که هم دشمنانش از آن ناامید شوند و هم دوستان و آشنایانش شروع به همکاری کنند.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که دل انسان در این نمایشگاه به خاطر جادوی توجه، آسیب میبیند و فردی که آشناست، همچنان در حال زیبا جلوه دادن اوضاع است.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که وقتی ظلم و ستم گسترش پیدا میکند، زندگی به شکلی خندهدار و شاداب ادامه مییابد. به نوعی، در دل سختیها و ناهنجاریها، زیبایی و آرامش نیز وجود دارد و زندگی همچنان جریان دارد.
هوش مصنوعی: اگر خواهان آرامش و آسایش روح هستم، باید حلقه وابستگی را از دلم بگسلم و به دروازه آشنایی و آزادی وارد شوم.
هوش مصنوعی: به صدای خوب و بد خوب گوش کن و بیمورد حرف نزن. زندگی در دام و قفس برای کسی که با آن آشناست، راحتتر و خوشایندتر است.
هوش مصنوعی: زندگی همچون چنگی است که سرنوشت مینوازد و جایی برای پناهندگی مردم نیست. هیچکس از درد و مشکلاتش چیزی نمیگوید، حتی آنهایی که دوست و همدل دارند.
هوش مصنوعی: شخصی که در دلش منت دیگران را میکشد نباید اخلاق و رفتار کسی را به خود بگیرد. درست مانند اینکه برای یک گنجشک دوستی با باز بزرگ چه فایدهای دارد، چون این دو موجود به خاطر تفاوتهایشان نمیتوانند به یکدیگر نزدیک شوند.
هوش مصنوعی: هر چیزی را که دربارهاش صحبت میکنی، به سکوت بسپار. من حتی از نزدیکان خود نیز بیگانهام و به خاطر ناز و محبت آشنایان، دوری میگزینم.
هوش مصنوعی: عشق هرگز به راحتی بیان نمیشود و در این جمع، پر از افرادی است که در مورد یکدیگر میشناسند و شایعه میسازند.
هوش مصنوعی: در گفتار و آواز، مردم را به حیرت وادار کردم و بهگونهای از دنیا و رازهای پنهان آن سر برآوردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.