تب وتاب اشک چکیدهامکه رسد به معنی راز من
زشکست شیشهٔ دل مگر شنوی حدیثگداز من
سر وکار جوهر حیرتم بهکدام آینه میکشد
که غبار عالم بستگی زده حلقه بر در باز من
سخنی ز پرده شنیدهام به حضور دل نرسیدهام
چه نمایم آنچه ندیدهام تو بپرس از آینه ساز من
عرق جبین خجالتم که چو شمع در بر انجمن
ننهفت عیبکفی تهی سر آستین دراز من
ز تلاش طاقت هرزه دو نشدم دچار تسلیی
قدمی درآبله بشکنمکه به خود رسد تک و تاز من
ز ترانهای که ادا کنم چکنم اگر نه حیا کنم
ز دل فسرده چه واکنم گره است رشتهٔ ساز من
نه به خلد داشتم آرزو نه به باغ حسرت رنگ و بو
شد از التفات خیال تو دو جهان طربگه باز من
ز غرور نشئهٔ ناز او نرسیدهام به تغنیی
که خمد به افسری فلک سر سجدهکار نیاز من
ره دیر وکعبه نرفتهام به سجود یاد تو خفتهام
سر زانوییکه نداشتمکه نمود جای نماز من
اگرم غبار زمینکنی وگر آسمان برین کنی
من اسیر بیدل بیکسی توکریم بنده نواز من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و پیچیده شاعر است. او از اشک و درد درونی خود سخن میگوید و به جستجوی معنای زندگی و رازهای دلش میپردازد. شاعر به احساس شکست و ناامیدی اشاره میکند و به تاثیرات عشق و خیال بر روان خود اشاره دارد. او از صفاتی مانند خجالت و تلاش برای رسیدن به حقیقت سخن میگوید و به نوعی احساس یأس و در خود ماندگی را تجربه میکند. شاعر در پایان به نیاز و وابستگی خود به ماوراء و عشق الهی اشاره دارد و نشان میدهد که تمام این احساسات او را به سمت خداوند و دلتنگی برای وصل سوق میدهد.
هوش مصنوعی: اشکهای من که از دل رنجیدهام میریزد، نشاندهندهی عمق دلم شکسته است. آیا تو داستان درد و سوز من را خواهی شنید؟
هوش مصنوعی: جوهر حیرت من به کدام آینه میرسد که غبار دنیای اطراف، مانع ورود به دنیای واقعیام شده و در را به روی من بسته است؟
هوش مصنوعی: من سخنی را از پشت پرده شنیدهام، اما به دل خود راه نیافتهام. نمیدانم چه کنم با آنچه که ندیدم. تو میتوانی از سازنده آینه بپرسی.
هوش مصنوعی: من با عرق پیشانیام از شرم، مانند شمع در جمع حاضر نشستهام و عیبم را پنهان نکردهام، چرا که آستینم خالی و دستم دراز است.
هوش مصنوعی: از تلاش و کوشش بیفایده خسته نشدم و دلم نمیخواهد تسلیم شوم. میخواهم قدمی بردارم و تلاش کنم تا به هدفم نزدیکتر شوم و تواناییهایم را به اثبات برسانم.
هوش مصنوعی: از آهنگی که میخواهم بخوانم، اگر خجالت نکشم چه بگویم؟ از دل غمگین خود چه کاری بر میآید؟ ساز من به نوعی گره خورده است.
هوش مصنوعی: من نه آرزوی بهشت داشتم و نه حسرتی به باغی با رنگ و عطر. فقط با توجه به خیالت، دو جهان برایم پر از شادی و نشاط شد.
هوش مصنوعی: به خاطر سرمستی ناشی از ناز و دلربایی او، نتوانستهام به شادی و سرور برسم، در حالی که به مهربانی و نیاز من، آسمان سر به سجده آورده است.
هوش مصنوعی: من هرگز به دلیری و کعبه نرفتهام و در سجده یاد تو را در دل دارم. در جایی که هرگز زانوی نمیزدم، جای نماز من یاد تو است.
هوش مصنوعی: اگرچه تو میتوانی خود را به غبار زمین تبدیل کنی یا به آسمان صعود کنی، من همچنان اسیر و بیکسیام، و تو، ای بنده نواز، به من لطف میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تب و تاب بتکدهٔ عجم نرسد بسوز و گداز من
که بیک نگاه محمد عربی گرفت حجاز من
چکنم که عقل بهانه جو گرهی به روی گره زند
نظری که گردش چشم تو شکند طلسم مجاز من
نرسد فسونگری خرد به تپیدن دل زنده ئی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.