گنجور

 
بیدل دهلوی

پر تشنه است حرص فضولی‌کمین ما

یارب عرق به خاک نریزد جبین ما

آه از حلاوت سخن وخلق بی‌تمیز

آتش به خانهٔ که زند انگبین ما

عمری‌ست با خیال‌گر و تاز پهلویم

گردون به رخش موج‌گهربست زین ما

غیراز شکست چینی دل‌کاین زمان دمید

مویی نداشت خامهٔ نقاش چین ما

پیغام عجز سرمه‌نوا باکه می‌رسد

شاید مگس به پنبه رساند طنین ما

حرفی نشدعیان‌که‌توان خواند وفهم‌کرد

بسی‌خامه بود منشی خط جبین ما

یارب زمین نرم چه سازد به نقش پا

داغ‌گذشتگان نکنی دلنشین ما

بشکسته‌ایم دامن وحشت چوگردباد

دستی بلندکرد زچین آستین ما

چندان نمک نداشت به‌خود چشم دوختن

صدآفرین به غفلت غیرآفرین ما

در ملک نیستی‌چه تصرف‌کندکسی

عنقاگم است در پی نام نگین ما

گشتیم‌داغ خلوت محفل‌ولی‌چوشمع

خود را ندید غفلت آیینه‌بین ما

برخاستن ز شرم‌ضعیفی چه‌ممکن است

بیدل غبار نم‌زده دارد زمین ما

 
 
 
نسیمی

ای روز و شب خیال رخت همنشین ما

جاوید باد عشق جمالت قرین ما

آن دم که بود نقش وجودم عدم هنوز

مهر تو بود مونس جان حزین ما

ما سجده پیش قبله روی تو می کنیم

[...]

اسیری لاهیجی

ای پرتو جمال تو نورالیقین ما

گیسوی عنبرین تو حبل المتین ما

افسون غمزه تو دلم را ز ره ببرد

چشمت برهزنی شده سحر مبین ما

ز ابرو و غمزه چشم تو چون ترک فتنه جو

[...]

صائب تبریزی

از بس سترد گرد ملال از جبین ما

در زیر خاک ماند چو دام آستین ما

چشم ستاره جوهر آزار ما نداشت

روزی که بود باده لعلی نگین ما

از اضطراب ما دل سنگ آب می شود

[...]

بیدل دهلوی

بی‌ربشه سوخت مزرع آه حزین ما

درد دلی نکاشت قضا در زمین ما

شهرت نوایی هوس نام‌، سرمه خوست

چینی به مورسید زنقش نگین ما

گشتیم خاک و محو نگردید سرنوشت

[...]

سعیدا

برد آرزو خرمن ما خوشه چین ما

از دست نارسا ننمود آستین ما

آیینهٔ نمونهٔ تمثال حیرتیم

چون آب موج خیز نباشد جبین ما

از شکر و صبر ذائقهٔ ما گرفته حظ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه