جبههٔ فکر ز خجلت عرق افشان کردیم
در شبستان خیال که چراغان کردیم
دل هر ذرهٔ ما تشنهٔ دیدار تو بود
چشم بستیم و هزار آینه نقصان کردیم
هرکه از سعی طلب دامنی آورد به دست
ما بهفکر تو فتادیم و گریبان کردیم
یارب آیینهٔ دیدار نماید خرمن
تخم اشکی که به یاد تو پریشان کردیم
گل وارستگی از گلشن اسباب جهان
خاکساریست که چون دست به دامان کردیم
وسعتآباد جنون وحشت شوقی میخواست
دامنی چند فشاندیم و بیابان کردیم
هر چه گل کرد ز ما جوهر خاموشی بود
همچو شمع از نفس سوخته توفان کردیم
اشک تا آبلهٔ پا همه دل میغلتید
آه جنسی که نداریم چه ارزان کردیم
آشیان در تپش بسمل ما داشت بهار
رنگها ریخت ز بالی که پر افشان کردیم
عجز رفتار ز ما اشک دمانید چو شمع
صد قدم آبله آرایش مژگان کردیم
در بساطی که سر و برگ طرب سوختن است
فرض کردیم که ما نیز چراغان کردیم
بیدل از کلفت مخموری صهبای وصال
چون قدح از لب زخم جگر افغانکردیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر درباره عشق و دلتنگی میپردازد. شاعر در جبهه فکر و خیال، به خجالت و عرقریزی میافتد و در تلاش است تا شوق دیدار معشوق خود را بیان کند. او از آینهها و نمادها استفاده میکند تا عمق احساساتش را به تصویر بکشد و نشان دهد که چقدر به یاد معشوق اشک ریخته و در دل تنگی دارد. همچنین، بیدل تلویحاً از مصرف الکل و پیامدهای آن در زمانی که به عشق میاندیشد، اشاره میکند. شعر به نوعی تجلی حس درونی انسان از شوق و فراغ عشق و تلاش برای برقراری پیوند عاطفی است.
هوش مصنوعی: ما از شرمندگی، ذهنمان را به فکر واداشتیم و در دنیای خیال به جستجوی روشنی و روشنایی پرداختیم.
هوش مصنوعی: دل هر قسمت از وجود ما به شدت خواهان ملاقات تو بود، اما چشمانمان را بستیم و هزاران آینه را به خاطر نقصی که داشتند، کنار گذاشتیم.
هوش مصنوعی: هرکسی که با تلاش و کوشش به ما نزدیک میشود، برای او به یاد تو افتادیم و به خودمان رسیدگی کردیم.
هوش مصنوعی: خدایا، ای کاش آینهای بود که نشان دهد خرمن اشکهایی که به یاد تو ریختهایم، چه اندازه است و چقدر پراکنده و ناراحت کنندهاند.
هوش مصنوعی: گل نازکیها و زیباییهای روحانی، از باغ دنیا نشأت میگیرد و این موضوع یادآور این است که وقتی به دنبال معنویات میرویم و به دامن آنها توسل میجوییم، در واقع خود را در مسیری متواضعانه قرار دادهایم.
هوش مصنوعی: در دنیای وسیع و پرعجیب جنون، شوقی وجود داشت که نیاز به آزادی و فضایی گسترده داشت. به همین خاطر، ما چندین دامنه از دل شوق را بر زمین گستردیم و به سراغ بیابانها رفتیم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از ما بیرون آمد، مانند گل، نشاندهنده سکوت و آرامش ما بود. مانند شمعی که در اثر حرارت خود میسوزد و روشنایی میبخشد، ما نیز به واسطه نفس و وجود خود، طوفانی ایجاد کردیم.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به نوعی دلتنگی و احساس کمبود اشاره میکند. او از غم و رنجی سخن میگوید که در دلش وجود دارد و به این نکته توجه میکند که بر خلاف این احساسات عمیق، برخی چیزها را به راحتی از دست دادهاند یا به بهای ارزان به دست آوردهاند. احساسات و تجربیات عاطفی، مانند اشکها و رنجها، بسیار ارزشمندتر از چیزهای مادی به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: بهار با زیبایی و رنگهایش به ما شادی و زندگی بخشید، در حالی که ما به دل تپنده و دردمند خویش دلبسته بودیم و آرزوهای خود را به پرواز درآورده بودیم.
هوش مصنوعی: رفتار ما نشاندهندهی ناتوانیمان است و اشک ما مانند شمعی میسوزد. با زحمتی که کشیدیم، چشمانمان را زیبا کردیم و دلباختگیمان را نمایان ساختیم.
هوش مصنوعی: در جایی که همه چیز به خاطر شادی و سرور از بین رفته، تصور کردیم که ما هم جشنی برپا کردهایم.
هوش مصنوعی: بیدل از عشق و وصال محبوب مانند شراب درون جامی دلتنگ و غمگین است؛ گویی که از لبهای زخمی دل، فریاد و نالهای بلند کردهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوشکز دود جگر طرح شببشانکردیم
شرری جست ره ناله چراغانکردیم
دهر توفانکدهٔ شوق سراسر زدگی است
گرد دل داشت به هر دشتکه جولانکردیم
لغزشی داشت ره عشقکه درگام نخست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.