جنون ذرهام در ساز وحشت سخت قلاشم
به خورشیدم بپوشی تا به عریانی کنی فاشم
گوارا کردهام بر خویش توفان حوادث را
به چندین موج چون اجزای آب از هم نمیپاشم
نشستی تا کند پیدا غبار نقش موهومی
حیا نم میکشد از انتظار کلک نقاشم
سر بیسجده باشد چند مغرور فلک تازی
چو آتش پیش پا دیدن به پستی افکند کاشم
طرف با آفتاب آگهی دل میبرد از دست
تو ای غفلت رسان تا سایهٔ مژگان خفاشم
روم چون شمع گیرم گوشهٔ دامان خاموشی
ز تیغ ایمن نیام هر چند با رنگست پرخاشم
ادب با شوخی طبع فضولم بر نمیآید
به رویم پرده مگشا تا همان بیرون در باشم
بساط کبریا پایان خار و خس که میخواهد
به ننگ ناکسی زان در برون رفتهست فراشم
چواشک مضطرب تاکی نشیند نقش من یارب
عنان لغزش پا میکشد عمریست نقاشم
به مرگ از زندگی بیش است یأس بینوای من
کفن کو تا نباید آب گشت از شرم نبّاشم
چو شمع از امتحان سیرم درین دعوت سرا بیدل
به آن گرمیکه باید سوخت خامان پختهاند آشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساسات عمیق و تناقضهای درونی شاعر حکایت میکند. شاعر به توصیف جنون و وحشت درونیاش میپردازد و از تلاش برای پنهان کردن عواطف واقعی خود صحبت میکند. او در مواجهه با حوادث زندگی، خود را استوار و مقاوم میبیند و اگرچه با مشکلات و تلاشهای زیاد روبروست، هرگز از هم نمیپاشد.
شاعر به تصویرسازی و نقاشی بر روی زندگیاش اشاره میکند و به نوعی به جستجوی معنا و حقیقت در پس ظواهر زندگی میپردازد. او از احساس تمایل به آرامش و سکوت صحبت میکند و در عین حال از بار سنگین انتظارات و فشارهای اجتماعی رنج میبرد.
این شعر به خوبی نشاندهنده تنهایی و یأس شاعر است که در تلاش برای درک زندگی و جستجوی هویتش است. او در انتها به این فکر میکند که گرمی و شعور زندگی باید او را در این مسیر یاری کند تا روحش نیز مانند شمعی بسوزد و روشن شود.
هوش مصنوعی: جنون من در دنیای ترس و وحشت مانند غباری است که با تابش خورشید پنهان میشود. اگر تو با محبت و نور خود مرا بپوشانی، رازهای درونم آشکار خواهد شد.
هوش مصنوعی: من با آغوش باز و به راحتی سختیها و چالشهای زندگی را پذیرفتهام و هرگز نمیگذارم که این بادهای تند، مرا از هم بپاشند، همانطور که اجزای آب در موجها از هم جدا نمیشوند.
هوش مصنوعی: تو نشستهای تا غبار و زوایای نامشخص حیا را نمایان کنی، در حالی که انتظار برای خلق اثر هنرمندانهام، مانند نم باران به تدریج افزایش مییابد.
هوش مصنوعی: سری که به سجده نمیرود، چقدر مغرور است! وقتی فلک مانند اسبی تند و سریع، آتشی را در زیر پایش ببیند، به راحتی به پستی و ذلت میافتد.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که کسی در حالتی است که عشق و دلباختگیاش تحت تأثیر زیبایی و نور خورشید قرار گرفته و احساس میکند که از محبوبش دور شده است. او از غفلت خود آگاهی دارد و خواهان آن است که به سایهای پناه ببرد که میتواند او را از آفتاب دور کند و به نظر میرسد این سایه نمادی از عشق یا خاطر پا برجا است.
هوش مصنوعی: من چون شمعی در گوشه نشستهام و در سکوت به سر میبرم، اما از تیغ و آسیب در امان نیستم، هرچند که با ظاهری آرام به نظر میرسم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم با بیادبی و شوخی به راحتی کنار بیایم؛ پس لطفاً پرده را کنار نزن تا همچنان در خارج از این وضعیت باقی بمانم.
هوش مصنوعی: خود را از ننگ و ذلت رها کردهام و حالا در جایگاهی قرار دارم که به عظمت و کبریا نزدیکتر شدهام. تمام حقارتها و مشکلات گذشتهام به پایان رسیده است.
هوش مصنوعی: چرا باید تا همیشه در اضطراب باشم و منتظر بمانم تا تصویر من به پایان برسد؟ ای خداوند، کنترل مرا از دست میدهد و من سالهاست که در این وضعیت گرفتارم.
هوش مصنوعی: یأس و ناامیدی من به مراتب بیشتر از زندگیام است. ای کاش دور از این دنیا میرفتم تا از شرم و خجالت، دیگر نتوانم زنده بمانم.
هوش مصنوعی: مانند شمعی که از آزمونها خسته شدهام در این خانه دعوت، بیدل تو ببین که آن گرمی که باید داشته باشم، خامها در حال پختن آشی هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.