با صد حضور باز طلبکارت آمدم
دست چمن گرفته به گلزارت آمدم
جمعیتی دلیل جهان امید بود
خوابیدم و به سایهٔ دیوارت آمدم
شغل نیاز و ناز مکرر نمیشود
بودم اسیر و باز گرفتارت آمدم
بیع و شرای چار سوی عشق دیگر است
خود را فروختم که خریدارت آمدم
احسان به هرچه می خردم سود مدعاست
از قیمتم مپرس به بازارت آمدم
وصل محیط میبرد از قطره ننگ عجز
کم نیستم به عالم بسیارت آمدم
قطع نظر ز هر دو جهانم کفیل شد
تا یک نگاه قابل دیدارت آمدم
مستانه میروم ز خود و نشئه رهبر است
گویا به یاد نرگس خمارت آمدم
دیگر چه سحر پرورد افسون آرزو
من زان جهان به حسرت رفتارت آمدم
وقف طراوت من بیدل تبسمی
پر تشنه کام لعل شکر بارت آمدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.