دمی چون شمع گر جیب تغافل چاک میکردم
به مژگان زبن شبستانها سیاهی پاک میکردم
به این گرد چمن چیزی که دارد اضطراب من
گر از پا مینشستم عالمی را خاک میکردم
قضا گر میگرفت از من غبار قدردانیها
فلکها را زمین سایههای تاک میکردم
به جست و جو اگر حاصل شدی اقبال پا بوسش
سر افتاده را پیش از قدم چالاک میکردم
به یاد لعل اوگر میکشیدم از جگر آهی
رگ یاقوت را بال خس و خاشاک میکردم
گذشت آن محمل فرصت که در بزم تماشایش
به هر دیدن چو مژگان صد گریبان چاک میکردم
به پرواز آن قدر مایل نشد عنقای رنگ من
که شاهین کبوتر خانهٔ افلاک میکردم
به صید دشت امکان همتم راضی نشد ورنه
فلک هم حلقهواری بود اگر فتراک میکردم
به این وضعی که میریزم عرق در دشت و در بیدل
غبار خودسری کاش اندکی نمناک میکردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حال و احساسات عمیق شاعر میپردازد. شاعر از آرزوها و ناامیدیهای خود سخن میگوید و حسرت زمانهایی را میخورد که نتوانسته به خواستههایش دست یابد. او با استفاده از تمثیلاتی چون شمع، مژگان، و گرد چمن، به تصویر کشیدن احساساتش میپردازد. در عین حال، به تقدیر و قضا اشاره دارد و از نبود فرصتهای عالی در زندگی گله میکند. شاعر از یک سو، آرزوی دستیابی به عشق و زیبایی را دارد و از سوی دیگر، ناتوانی در تحقق این آرزوها را حس میکند. در نهایت، او به شوق و ذوق خود اشاره دارد و ای کاش بتواند این احساسات را به گونهای مختلف بروز دهد.
هوش مصنوعی: اگر لحظهای مثل شمع، روشنایی و حقیقت را بروز میدادم، با نگاه و اشکهایم میتوانستم تاریکیهای شب را از بین ببرم.
هوش مصنوعی: در این چمن، چیزی وجود دارد که باعث اضطراب من میشود؛ اگر از پا میافتادم، میتوانستم همه چیز را زیر و رو کنم.
هوش مصنوعی: اگر قضا و سرنوشت به من اجازه میداد، من به طور از روی محبت و سپاسگزاری، آسمانها را به زمین میآوردم و سایههای انگور را بر زمین میگستراند.
هوش مصنوعی: اگر تو موفق به رسیدن به هدفی شدی، پیش از اینکه به آن هدف نزدیک شوی، احترام و ارادت خود را به موفقیت نشان میدادی و با شتاب در رسیدن به آن تلاش میکردی.
هوش مصنوعی: به خاطر یاد زیبایی او، از دل خود آهی میکشیدم و رگ یاقوت را با وسایل بیارزش پر میکردم.
هوش مصنوعی: زمانی فرصتی بود که در مجالس او، هر بار که او را میدیدم، مانند مژگانم که به سادگی میتواند چهره را زیبا کند، هزاران دلشکستگی و غم را نشان میدادم.
هوش مصنوعی: عنقا، پرندهای افسانهای، به پرواز علاقهای نداشت و نمیخواست به اوجهای بلند برود. او به اندازهای از پرواز دوری میکند که احساس میکند اگر شاهینی در آسمان باشد، او هم میتواند خود را در کبوترخانهای در آسمان پیدا کند. به عبارتی، او ترجیح میدهد در دنیای پایینتر و نزدیکتر به زمین بماند تا به اوج و ارتفاعات دست یابد.
هوش مصنوعی: من به شکار در دشت امکان راضی نشدم، چون اگر میخواستم، آسمان هم به حرف من گوش میداد و میتوانست به من کمک کند.
هوش مصنوعی: در این وضعیت که در دشت عرق میریزم و غبار بیرحمی و بیتوجهی به خودم را به جا میگذارم، ای کاش کمی رطوبت و تازگی به وجود میآوردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر دل را ز خاشاک علایق پاک می کردم
همان در خانه خود کعبه را ادراک می کردم
بهم پیچیدن طومار هستی بود منظورم
اگر از آستین دستی برون چون تاک می کردم
گشاد عالمی می بود در دست دعای من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.