حرف داغی لالهسان زبر زبان دزدیدهام
مغز دردی همچو نی در استخوان دزدیدهام
نم نچید از اشک مژگان تحیر ساز من
عمرها شد دست از این تردامنان دزدیدهام
گر همه توفان کنم موجم خروش آهنگ نیست
بحرم اما در لب ساحل زبان دزدیدهام
بر سرکوی تو هم یارب نینگیزد غبار
نالهٔ دردی که از گوش جهان دزدیدهام
سایه از بی دست و پایی مرکز تشویش نیست
عافیتها در مزاج ناتوان دزدیدهام
همچو عمر از وحشت حیرت سراغ من مپرس
روز و شب میتازم از خوبش و عنان دزدیدهام
هستی من تا به کی باشد حجاب جلوهات
آتشی در پنبه، ماهی در کتان دزدیدهام
چون مه نو گر همه بر چرخ بردم داغ شد
جبههای کز سجدهٔ آن آستان دزدیدهام
رنگ من یارب مباد از چشم گریان نم کشد
این ورق از دفتر عیش خزان دزدیدهام
میتوانم عمرها سیراب چون آیینه زیست
زین قدر آبی که من در جیب نان دزدیدهام
خوردهام عمری خراش از چربی پهلوی خویش
تا شکم از خوردنیها چون کمان دزدیدهام
معنیم یکسر گهر سرمایهٔ گنج غناست
نیست زان جنسی که گویی از کسان دزدیدهام
ای هوس از تهمت پرواز بدنامم مخواه
همچو گل مشت پری در آشیان دزدیدهام
درکتاب وهم عنقا نیز نتوان یافتن
لفظ آن نامی که از ننگ و نشان دزدیدهام
در گره وار تغافل نقد و جنس کاینات
بستهام چشم و زمین تا آسمان دزدیدهام
هر نفس بیدل بتابی دیگرم خون میکند
رشتهٔ آهی که از زلف بتان دزدیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای درونی شاعر میپردازد. او از دزدیهایی صحبت میکند که هیچگاه بهطور واقعی انجام نشده، بلکه به نوعی استعاره از فراگیری غم و نامرادیهاست. شاعر از عشق و احساس بدبختی خود میگوید و مینویسد که چگونه زیباییها و لحظات خوش را از دست داده، در حالی که در درونش آتش عشق و احساسات سوزان وجود دارد. او همچنین به خبط و خطاهای خود اشاره کرده و از جداییها و تنهاییهایش گلایه میکند. در نهایت، شاعر این احساسات را به صورت زیباییشناسانه تجلیل و بیان میکند و از جستجوی حقیقت و زیبایی در زندگیاش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: حرفی سوزناک و داغ مانند گل لاله را به طور پنهانی از زبان گرفتهام و دردی عمیق مانند نی در عمق استخوانهایم حس میکنم.
هوش مصنوعی: نمیتوانی اشکهایی که از چشمانم جاری شده را به سادگی نادیده بگیری؛ من سالهاست که از این تردیدها و ناامیدیها فاصله نگرفتهام.
هوش مصنوعی: اگر چه میتوانم کارهایی بزرگ و توفانی انجام دهم، ولی آهنگی که میخواهم اجرا کنم در دریا نیست. با این حال، در کنار ساحل، رازهایی را پنهان کردهام.
هوش مصنوعی: در کنار کوچه تو، ای خدای من، حتی غبار هم برنمیخیزد از نالهها و دردهایی که از گوشهای جهان پنهان کردهام.
هوش مصنوعی: سایه هنگامی که بیدست و پا است، نمیتواند باعث ایجاد تشویش شود. من آرامش را از طبیعت ضعیف خود به دزدیدهام.
هوش مصنوعی: مثل عمر که از ترس و وحشت همواره در حال تردید و سرگردانی است، دیگران از من نپرسند که چه میگذرد. من روز و شب مشغول دویدن به سوی زیبایی او هستم و کنترل خود را از دست دادهام.
هوش مصنوعی: وجود من تا کی میتواند مانع ظهور تو باشد؟ مانند آتشی که در پنبه پنهان شده یا ماهیای که در پارچه کتان پنهان است، من هم در جستجوی تو هستم.
هوش مصنوعی: زمانی که مانند ماه نو در آسمان میدرخشم، دل و جانم پر از شوق و حرارت میشود، چرا که من از سجده به درگاه آن بزرگوار عشق و محبت را به سرقت بردهام.
هوش مصنوعی: خدایا، نگذار رنگ چهرهام از اشکهای ریخته شده بپاشد. من این ورق را از دفتر خوشیهایم که در فصل پاییز به دزدیدهام، گرفتهام.
هوش مصنوعی: با داشتن آبِ کافی که در جیب خود ذخیره کردهام، میتوانم سالها زندگی کنم و از آن استفاده کنم.
هوش مصنوعی: من عمری را درگیر مشکلات و عذابهای ناشی از پرخوری بودهام و مانند دزدی که از میوهها میدزدد، از غذاهای مختلف بهرهبرداری کردهام.
هوش مصنوعی: من تمام وجودم پر از گنج و ثروت معنوی است، و این ثروت از آنچه که به دست آوردهام، نیست؛ انگار که این داشتهها را از دیگران به سرقت بردهام.
هوش مصنوعی: ای آرزو، از تو نخواهم که به من اتهام زدی و بخواهی که نام نیک من را زیر سوال ببری. من مانند گلی هستم که در خانهای که دزدیده شده، پنهان شدهام.
هوش مصنوعی: در کتابی که به خیال و توهمات پرداخته شده، نمیتوان نام آن کسی را پیدا کرد که من از شرم و بدنامیاش دزیدهام.
هوش مصنوعی: من در دل بیتوجهی و غافلگیری به حقایق و ارزشهای زندگی، به دنبال حقیقت و معنا هستم؛ آنچنان که با دقت دنیای اطرافم را زیر نظر دارم و از زمین تا آسمان را به تماشا نشستهام.
هوش مصنوعی: هر لحظه که از دوری تو رنج میبرم، درد و غم من بیشتر میشود و تیرگی این حس به من فشار میآورد، انگار که رشته سنگینی از اضطراب و احساسات ناگفته در دلم وجود دارد که من از زیباییهای نامتناهی عشق دزدیدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عافیتها در مزاج پرفشان دزدیدهام
چون شرر در جیب پرواز آشیان دزدیدهام
بایدم از دیدهٔ تحقیق پنهان زیستن
ناتوانیها از آن موی میان دزدیدهام
با خیال عارضت خوابم چه سان آید به چشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.