بی تو در هر جا جنون جوش ندامت بودهام
همچو دریا عضو عضو خویش بر هم سودهام
چون زمین زبن بیش نتوان بردبار وهم بود
دوش هرکس زیر باری رفت من فرسودهام
در خیالت حسرتی دارم به روی کاروبس
همچو دل یک صفحهٔ رنگ امید اندودهام
روزگار بی تمیزی خوش که مانند نگاه
میروم از خویش و میدانم همان آسودهام
سودها مزد زیان من که چون مینای می
هر چه از خودکاستم بر بیخودی افزودهام
بستهام چشم از خود و سیر دو عالم میکنم
این چه پرواز است یارب در پر نگشودهام
گرچه قطع وادی امیدگامی هم نداشت
حسرت آگاهست از راهی که من پیمودهام
بسکه دارد پاس بیرنگی بهار هستیام
عمرها شد در لباس رنگم و ننمودهام
نیستم آگه چه دارد خلوت یکتاییاش
اینقدر دانمکه آنجا هم همین من بودهام
نیست بیدل باکم از درد خمار عافیت
صندلی در پرده دارد دست بر هم سودهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: سخن در این شعر از احساس عمیق ناامیدی و حسرت است. شاعر با بیتابی و جنون ناشی از نبود کسی که دوستش دارد، به تصویر میکشد که چگونه در درون خود غرق در درد و اندوه است. او مانند دریا، به تکههای مختلف خود آسیب زده و احساس تنهایی دارد.
شاعر از یادآوری حسرتهایی صحبت میکند که به دنبالاش میرود و در حالی که جزئی از اوست، نمیتواند از خود بگذرد. او معتقد است که در زندگی مانند زمین، طاقت و تحملی ندارد و تلاش میکند تا در خیال دیگران زندگی کند، اما در واقع دلش پر از درد و رنج است.
در انتها، شاعر به عدم آگاهی از خلوت یکتاییاش اشاره میکند و نشان میدهد که با وجود تمام دردها و ناکامیها، همچنان او همان فرد بوده و از غم خود نمیهراسد.
هوش مصنوعی: بدون تو در هر جا دچار جنون و پشیمانی بودهام، مثل دریا که بخشهای مختلف خود را به هم بافتهام.
هوش مصنوعی: با این که کسی نمیتواند بار بیشتری از آنچه که زمین میتواند تحمل کند، به دوش بکشد، اما شب گذشته هر کس زیر بار مشکلات رفت، من بسیار خسته شدم.
هوش مصنوعی: در ذهنم آرزوهایی دارم که مانند یک چهرهای زیبا و رنگین به تصویر میآید، همانطور که دل من پر از امید و آرزو است.
هوش مصنوعی: زندگی بدون دردسر برایم خوشایند است، چرا که بدون اینکه به خودم توجه کنم، مثل یک نگاه ساده آرامش را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: سودها پاداش زیانهایی هستند که متحمل شدم، چرا که مانند مینای می، هر چه از خودم کم کردهام، به بیخود بودنم افزودهام.
هوش مصنوعی: چشمهایم را از خودم میبندم و به دنیای بیرون پرواز میکنم. این چه نوع پروازی است که من در حالی که هنوز بالهایم را نگشودهام، انجام میدهیم؟
هوش مصنوعی: با وجود اینکه قدمی در مسیر امید برنداشتهام، حسرت میداند که چه راهی را طی کردهام.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و شادابی بهار، عمرهای زیادی را در رنگهای مختلف زندگی کردهام، اما هیچ وقت در این تغییرات رنگ و نما، خود واقعیام را نشان ندادهام.
هوش مصنوعی: من نمیدانم در خلوت تنهایی او چه میگذرد، اما این را میدانم که در آنجا هم همان خودم بودهام.
هوش مصنوعی: بیدل احساس نگرانی و ناراحتی نمیکند، چرا که در وضعیت راحتی به سر میبرد و دستهایش را بر هم گذاشته است. او به نوعی از درد و رنج دور شده و آرامش را در آن لحظه تجربه میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ می دانی که دیشب در غمش چون بوده ام
مرغ و ماهی خفته و من تا سحر نغنوده ام
بسکه آتش در جهان افکنده ام از سوز عشق
آسمانی در هوا از دود دل افزوده ام
پرده از خون جگر بر روی دفتر بسته ام
[...]
فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام
تا به پشت پاره ای این دشت می پیموده ام
بسکه بی آرامم از هجرت به هر مژگان زدن
از کتاب دیده فال دیدنت بگشوده ام
بر نتابد خودنمایی وضع ما آزادگان
[...]
ازکتاب آرزو بابی دگر نگشودهام
همچو آه بیدلان سطری به خون آلودهام
موج را قرب محیط از فهم معنی دور داشت
قدردان خود نیام از بسکه با خود بودهام
بیدماغی نشئهٔ اظهارم اما بستهاند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.