تا بست ادب نامهٔ من در پر بسمل
پرواز گرفتهست شکن در پر بسمل
یاد تب شوقی که ز سامان تپیدن
آسودگیم داشت سخن در پر بسمل
فرصت هوس افتاد رم آهنگ شرارم
طرز نو من گشت کهن در پر بسمل
دل محو شهادتگه نازیست که اینجا
خون در رگ موجست و کفن در پر بسمل
ای شوق کرا نیست تپشهای محبت
سرتا قدم من بشکن در پر بسمل
بیتابی ساز نفس از دود خموشیست
ای عافیت آتش مفکن در پر بسمل
شبگیر فنا هم چقدر داشت رسایی
عمریست که داریم وطن در پر بسمل
هر جا دم تیغ تو گل افشان خیالیست
فرشست چو طاووس چمن در پر بسمل
ای راهروان منزل تحقیق بلندست
باید قدمی چند زدن در پر بسمل
بیدل هوس آرایی پرواز که دارد
محو است غبار تو و من در پر بسمل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.