نباشد یاد اسباب طرف وحشتگزینی را
شکست دامنم بر طاق نسیان ماند چینی را
ز احسان جفا تمهید گردون نیستم ایمن
که افغانکرد اگر برداشت از آهم حزینی را
محبت پیشهای از نقش بیدردی تبراکن
همین داغ است اگر زیبنده باشد دلنشینی را
حسد تاکی تعصب چند اگر درد دلی داری
نیاز زاهدان بیخبرکن درد دینی را
درینگلشن چه لازم محو چندین رنگ وبوبودن
زمانی جلوهٔ آیینهکن خلوتگزینی را
در اقران میشود ممتاز هرکس فطرتی دارد
بلندی نشئهٔ صاحب دماغیهاست بینی را
شرر در سنگ برق خرمن مردم نمیگردد
مگراز چشمت آموزدکنون سحرآفرینی را
ز دل برگشته مژگانت تغافل بسته پیمانت
تبسم چیده دامانت بنازم نازنینی را
خروش ناتوانی میتراود از شکست من
زبان سرمهآلود است موی خویش چینی را
بهکمتر سعی نقش از سنگ زایل میتوانکردن
ولیکن چاره نتوان یافتن نقش جبینی را
نشاط اینجا بهار اینجا بهشت اینجا نگار اینجا
توکز خود غافلی صرف عدمکن دوربینی را
مجوتمکین عالی فطرت از دون همتان بیدل
ثبات رنگ انجم نیستگلهای زمینی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان مضامینی همچون عشق، عقل، درد و زیبایی میپردازد. شاعر بر این باور است که یادآوری افکار و احساسات منفی موجب وحشت و پریشانی میشود و سعی دارد با عدم توجه به این مسائل، آرامش بیشتری بیابد. او همچنین از محبت و محبتپیشگان میگوید و اشاره میکند که حسد و تعصب تنها درد را افزایش میدهند. شاعر در نهایت به زیباییهای زندگی و طبیعت اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که باید از غفلت بیدار شد و به عمق واقعیات زندگی نگاهی عمیقتر داشت.
هوش مصنوعی: یاد وسایل و ابزارها نمیتواند من را از ترس و وحشت دور کند؛ دامنم در طاق فراموشی باقی مانده و یادگارهای چینی را فراموش کردهام.
هوش مصنوعی: من از نیکیها به خود ظلمی نمیکنم و به خاطر این درد و افسردگیای که دارم، از سرنوشت و تقدیرم نمیتوانم مطمئن باشم.
هوش مصنوعی: اگر عشق واقعی باشد، از بیدردی و بیخبری دوری میجوید. تنها همین درد است که میتواند زیبایی و دلنشینی را در وجود ما جای دهد.
هوش مصنوعی: اگر حسادت و تعصب داری، چه فایدهای دارد؟ اگر دلی شکسته و دردی داری، به زاهدان نادان کمک کن تا دردی که از دین داری را درمان کنند.
هوش مصنوعی: در این باغ، چه نیازی به محو کردن رنگها و زیباییهاست، وقتی که لحظهای میتواند جلوه و زیبایی خلوتنشینی را منعکس کند.
هوش مصنوعی: هر کس که دارای فطرت و خصوصیات ویژهای باشد، در میان همذاتههایش برجسته و متفاوت میشود. این تفاوت به خاطر هوش و تواناییهای طبیعی اوست که او را از دیگران متمایز میکند.
هوش مصنوعی: شرر که همان شعله یا جرقه است، در سنگ و در میان خرمن مردم نمیچرخد و نمیتابد، مگر اینکه از چشمان تو یاد بگیرد که چگونه جادوگری و جذابیت ایجاد کند. به عبارت دیگر، زیبایی و تاثیرگذاری تو به دیگران الهام میدهد و آنان را تحت تاثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: چشمان زیبایت به من بیتوجهی کردهاند و عهد و پیمانی که با هم داشتیم را فراموش کردهای. لبخند تو همچون دامانی زیباست که من به آن افتخار میکنم و به ناز و زیباییات میبالیم.
هوش مصنوعی: از ناتوانی و شکست خود، صدایی درخشان به گوش میرسد و از این رو، زبان من هم به مانند سرمهای تیره و غمانگیز است که نشاندهندهی دردی عمیق است.
هوش مصنوعی: با تلاش کمتر میتوان نقشهایی را از سنگ محو کرد، اما برای تغییر نقشی که بر پیشانی انسان است، چارهای پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: این جا شادابی و زندگی جریان دارد؛ هوای بهاری، زیباییها، و عشق در این مکان وجود دارد. اما تو از این نعمتها غافلی و فقط به فکر عدم و نبودن هستی، در حالی که باید از زیباییها بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: موجودات عالی و با فطرتی والا، مانند گلهای زمینی نمیتوانند با همتایان پست و بیثبات خود مقایسه شوند. رنگ و زیبایی آنها مانند ستارهها نیست که در آسمان ثابت و پایدار باشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غنیمت دان درین وحشت سرا خلوت گزینی را
که از پوشیدن چشم است عینک دوربینی را
تو از تن پروری بار زمین گردیده ای، ورنه
به کاهش می توان کرد آسمانی این زمینی را
ز ناهمواری آرد ساده لوحی راه را بیرون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.