نقشم از ضعف به اندیشهٔ دیدن نرسید
نامم ازگمشدگیها به شنیدن نرسید
زین خمستان هوس نشئهٔ وهمی داریم
که به تر، طیب دماغم نرسیدن نرسید
طبع آزاد مرا ز آفت دوران غم نیست
پیکر سرو ز پیری به خمیدن نرسید
بال معنی نکشد کوشش هر بیسر و پا
اشک را منصب بینش به دویدن نرسید
غیر نومیدی از این باغ چه گل خواهم چید
رنگ افسردهٔ من گر به پریدن نرسید
بسمل ناز تو گر بال کشد وحشت کو
جوهر آینه هرگز به تپیدن نرسید
تار و پود نفس صبح همان باب فناست
خرقهٔ هستی ما جز به دریدن نرسید
غنچهسان، قطرهٔ اشک مژهٔ شاخ گلیم
سعی ما خون شود اما به چکیدن نرسید
هر کجا پای نهی خاک به زیر قدم است
ما نرفتیم به جاییکه رسیدن نرسید
چشم روزن مگر از بینگهی دریابد
ورنه این ذره که ماییم به دیدن نرسید
چه کنم با دو جهان بار ندامت بیدل
قوت من که به یک ناله کشیدن نرسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان ناامیدی و اندوه خود میپردازد. او میگوید که به رغم تلاشهایش، به جایی نرسیده و از ضعف و گمشدگیاش رنج میبرد. در فرازهای مختلف، او احساس میکند که هیچچیز برایش به نتیجه نرسیده؛ نه اندیشیدن، نه عشق، و نه زیباییها. برای او، زندگی و زمان به نوعی در امتداد فناست و هر تلاشی که کرده، به نتیجهای نرسیده است. در پایان، شاعر به بار ندامت و عدم توانایی خود در مواجهه با این دو جهان اشاره میکند و احساس ضعف و بیپناهی خود را بروز میدهد.
هوش مصنوعی: هنوز نتوانستهام به خاطر ضعفم تصویری از خود بسازم و نامم هم به خاطر گیجی و سردرگمی، در گوشها نرسید که شنیده شود.
هوش مصنوعی: از این باغ پر از خیال، آرزوی حالت نشئهای داریم که نتوانستهایم به آن طعم خوش و دلپذیر برسیم.
هوش مصنوعی: روح آزاد من تحت تأثیر بدبختیهای زمانه نیست و مانند درخت سرو، کهنسالی بر او غلبه نکرده است و هنوز خم نشده است.
هوش مصنوعی: افراد بیهدف و سرگردان حتی با تلاشهای خود نمیتوانند به درک و بصیرت عمیق برسند، چرا که اشک و احساساتشان نمیتواند آنها را به مقصدی برساند.
هوش مصنوعی: از این باغ غیر از ناامیدی چیزی نمیتوانم برداشت کنم. اگر رنگ غمگین من به پرواز نرسد، چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو بال و پر بیفکند، باید بگویم که وحشت از آن فرار میکند، چراکه جوهر آینه هرگز به تپیدن نمیرسد.
هوش مصنوعی: تار و پود وجود ما در صبحی که به پایان میرسد، همان راهی برای فنا و زوال است و لباس هستی ما تنها از طریق پاره کردن و رهایی از آن به سرانجام میرسد.
هوش مصنوعی: مانند غنچه، قطرهٔ اشکی که بر مژههای شاخ گیلاس نشسته، تلاش ما سخت و جانکاه است، اما به نتیجهای نمیرسد و به چکیدن نمیافتد.
هوش مصنوعی: هر جایی که قدم بگذاری، خاک زیر پا است و ما هرگز به جایی نرفتهایم که به مقصد برسیم.
هوش مصنوعی: چشم همچون روزن، تنها با توجه و دقت میتواند حقیقت را درک کند وگرنه ما که تنها ذرهای هستیم، به دیدن و شناخت آن نخواهیم رسید.
هوش مصنوعی: چه کنم با عذاب وجدان ناشی از اشتباهات در این دنیا؟ من، بیدل، از شدت ناراحتی و ناتوانی حتی نمیتوانم یک بار با صدای بلند شکایت کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.