کردهام سرمشق حیرت سرو موزون تورا
ناله میخوانم بلندیهای مضمون تو را
شام پرورد غمم با صبح اقبالم چهکار
تیرهبختی سایهٔ بید است مجنون تو را
خاکهای این چمن میبایدم بر سر زدن
بسکهگل پوشید نقش پایگلگون تو را
ساز محشرگشت آفاق از نگاه حیرتم
درنی مژگان چه فریاد است مفتون تو را
شور استغنابرون از پردههای عجز نیست
رشتهٔ ماسخت پیچیدهست قانون تو را
فهم یکتاییست فرق اعتبارات دویی
عمرهاشد خواندهام برخویش افسون تورا
هرچه میبینم سراغی از خیالت میدهد
هردو عالم یکسر زانوست محزون تورا
ای دلدیوانه صبریکز سویدا چاره نیست
دیدهٔ آهو فرو بردهست هامون تو را
بیدل آزادی گر استقبال آغوشت کند
آنقدر واشوکه نتوان بست مضمون تو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هرکه نوشد از قضا گر جام مشحون تو را
میکند درس ادب نیرنگ افسون تو را
در طریق عشق اندر وسعتآباد جنون
نگذرد غیر از سمند وهم هامون تو را!
سرو اندر باغ سر در پای شمشاد افکند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.