حاضران از دور چون محشر خروشم دیدهاند
دیدهها باز است لیک از راه گوشم دیدهاند
با خم شوقم چه نسبت زاهد افسرده را
میکشان هم یک دو ساغروار جوشم دیدهاند
سایه زنگکلفت آیینهٔ خورشید نیست
نشئهٔ صافم چه شد گر درد نوشم دیده اند
صورت پا در رکابی همچو شمع استادهام
رفته خواهد بود سر همگر به دوشم دیدهاند
در خراباتی که حرف نرگس مخمور اوست
کم جنونی نیست یاران گر به هوشم دیدهاند
تهمتآلود نفس چندین گریبان میدرد
چون سحر عریانم اما خرقهپوشم دیدهاند
کنج فقرم چون شرار سنگ بزم ایمنیست
مصلحتها در چراغان خموشم دیدهاند
فرصت نازگلم پر بیدماغ رنگ و بوست
خنده بر لب در دکان گلفروشم دیده اند
حال میپندارم و ماضی است استقبال من
در نظر میآیم امروزی که دوشم دیدهاند
شبنمآراییست بیدل شوخی آثار صبح
هرکجا گل کرده باشم شرمکوشم دیدهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و چالشهای شاعر پرداخته و به تضادهایی اشاره دارد که در زندگی او وجود دارد. شاعر از طریق تصاویری شاعرانه، تنهایی و افسردگی خود را در کنار شوق و عشق توصیف میکند. او به زهد و رسالت رایج در جامعه نقد میکند و به دنبال آزادی و ظهور حس درونی خویش است.
در برخی ابیات، شاعر اشاره به درد و رنجی دارد که از ناکامیها و واقعیتهای تلخ زندگی به بار آمده و در عین حال، نشانههای زیبایی و شادی را هم در خود میبیند. او در فضای خراباتی که باری معنوی و آغشته به عشق را به تصویر میکشد، تلاش دارد تا خود را از قید و بندهای اجتماعی رها کند. شاعر در نهایت با استفاده از استعارات به بررسی تضاد بین زیبایی و واقعیت تلخ زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: حاضرین از دور صدای بلندی مرا شنیدهاند و به انبوه جمعیت شباهت میدهد. هرچند چشمانم باز است، اما آنچه را که میبینم از طریق گوشهایم به درک میرسانم.
هوش مصنوعی: من به خاطر شوق و ذوقی که دارم، هیچ ارتباطی به زاهد و انسانهای افسرده ندارم. من همچنان با شور و نشاط خود، مانند کسی که دو جام شراب در دست دارد، به زندگی ادامه میدهم و با شوق میجوشم.
هوش مصنوعی: آیا زنگی که بر روی آئینه خورشید نشسته، میتواند زیبایی و روشنی آن را بپوشاند؟ من که در حالت سکرات و نشئه هستم، چطور حالا که درد و رنج را تجربه کردهام، کسی متوجه حال من نشده است؟
هوش مصنوعی: من همچون شمعی در رکابی ایستادهام و اگر سرم به زمین بخورد، دیگر مرا نخواهند دید.
هوش مصنوعی: در جایی که صحبت از عشق و زیبایی معشوقهای میشود که حالتی مست و سرخوش دارد، دوستان و یاران هم کمتر دیوانه نیستند، اگر که با دقت نگاه کرده باشند.
هوش مصنوعی: نفس آلوده به گناه و تهمت، همچون صبح که عریان و بیپوشش است، در دلم درگیر است و میخواهد آن را بروز دهد، اما من ظاهرم را حفظ کردهام و نشان نمیدهم که درونم چه حالتی دارد.
هوش مصنوعی: در فضای فقر و تنگدستی من، مانند شعلهای از آتش، حس امنیت و آسایش وجود دارد. دیگران در این نورانی بودن، مصلحتها و شرایط را مشاهده کردهاند و من در طبیعت آرامش و سکوت خودم باقی ماندهام.
هوش مصنوعی: دختر نازنین من با صورت زیبا و عطر خوشی که دارد، در دکان گلفروشی، لبخندی بر لب، در حال خرید گلها دیده شده است.
هوش مصنوعی: در حال حاضر فکر میکنم که گذشته به استقبال من آمده است و به نوعی در نظر من، امروز همان روزی است که دیروز آن را دیدهام.
هوش مصنوعی: عطر و زیبایی بیدل مانند شبنم است که بر روی گلها نشسته و صبحگاهان نشان از حضورش دارد. هرگاه که در جایی گل کردهام و شکوفا شدهام، با دلی سرشار از شرم و حیا به دور و بر نگاه میکنم و میدانم که دیگران به من خیره شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.