شمعها زین انجمن بیصرفهتازان رفتهاند
هر طرف سر بر هوا سویگریبان رفتهاند
آشنایی با قماش بوی پیراهنکراست
کاروانها با نگاه پیر کنعان رفته اند
حسن یکتایی تو از وحشینگاهان دم مزن
از سواد غیرت لیلی غزالان رفتهاند
خاک صحرای محبت نرگسستان نقش پاست
مفت چشم ماکزین ده خوشنگاهان رفتهاند
پان رفتار نفس جز دست بر هم سوده نیست
رفتهها یکسر ازین وادی پشیمان رفتهاند
صبح محشر کی دمد تا چشم عبرت واکنیم
خوابناکان در خم دیوار مژگان رفتهاند
ابله شاید به داد هرزه جولانی رسد
تاگهر این موجها افتان و خیزان رفته اند
کیست با پیکان دلدوز قضاگردد طرف
چون سخن تا رفتهاند از لب پریشان رفتهاند
بزم امکان یک سحر پروانهٔ فرصت نداشت
شمعها در داغ خوابیدند و یاران رفتهاند
کس ازین حرمانسرا با ساز جمعیت نرفت
چون سخن تا رفتهاند از لب پریشان رفتهاند
حرص راگفتم به پری قطع کن تارامید
گفت دندانها پی آوردن نان رفتهاند
خامهٔ مژگان تر بیدل نکرد ایجاد خلق
رنگها از کلک نقاش اشک ریزان رفتهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق و ناامیدی شاعر از فقدان عشق و دوستی میپردازد. شاعر از رفتن شمعها و یارانش به شدت غمگین است و این رفتن را نمادی از پایان لحظات شیرین زندگی میداند. او به یادآوری آشناهایش و لحظات خوش گذشته میپردازد و از بیتفاوتی و سکوت دنیای پیرامونش شکایت دارد. دنیا و انسانها بهسرعت در حال تغییر هستند و به نظر میرسد که همه چیز از دست رفته است. در نهایت، شاعر با حسرت به عدم بازگشت یارانش میاندیشد و از حرمان و جدایی رنج میبرد.
هوش مصنوعی: شمعها از این جمع بیفایده به هر سو رفتهاند و سر به سوی آسمان بلند کردهاند، مانند اینکه به گریبان خود مینگرند.
هوش مصنوعی: آشنایی با جنس و نوع لباس کاروانها، با نگاه پیرمرد کنعانی، که گویی به سوی افق رفتهاند.
هوش مصنوعی: خوشی و زیبایی منحصر به فرد تو را از نگاههای بیرحم نگو، زیرا غزالها به خاطر غیرت و نجابت لیلی از این سرزمین رفتهاند.
هوش مصنوعی: در دشت عشق، مانند خاکی که نرگسها در آن میرویند، زیباییهایی وجود دارد. اما در این میان، چشمان زیبا و دلنشین ما در جایی دیگر در حال رفتن هستند.
هوش مصنوعی: تنها کاری که نفس انجام میدهد، دست به دست هم دادن است و کسانی که از این مسیر رفتهاند، همه پشیمان برگشتهاند.
هوش مصنوعی: صبحدم قیامت چه زمانی خواهد بود که ما چشمان عبرتآموز خود را باز کنیم؛ در حالی که خوابآوران در کنار دیوارها، مژگانشان را از ما دور کردهاند.
هوش مصنوعی: شاید آدم نادانی به کمک کسانی بیاید که به طور بیهدف و بدون برنامه در زندگی خود حرکت میکنند، به طوری که همچون امواج دریا بالا و پایین میروند و به این سو و آن سو میافتند.
هوش مصنوعی: کسی که با تیرهای دلخراش تقدیر روبرو میشود، چه کار میتواند بکند وقتی که از لبهای او سخن خارج شده و از بین رفتهاند.
هوش مصنوعی: در جشنی که در آن فرصتی برای زیبایی وجود نداشت، پروانه دچار سحر شد. شمعها به خاطر غم و اندوه خاموش شدند و دوستان هم رفتهاند.
هوش مصنوعی: هیچکس از این خانهی پر از اندوه با ساز و نوا نیامده است، چون سخن از لبهای پریشان رفته و آنها هم رفتهاند.
هوش مصنوعی: میگوید به پری: حرص و طمع را کنار بگذار. پری پاسخ میدهد که دندانها به دنبال نان رفتهاند. به این معنا که انسان برای تأمین نیازهای اولیهاش، گاهی مجبور است به دنبال کسب و کار و درآمد برود و حرص را کنار بگذارد.
هوش مصنوعی: چشمها به خاطر زیبایی و جذابیت خود، به مانند رنگهایی که از دست نقاش میریزند، به وجود آمدهاند. این زیبایی به گونهای است که گویی از قلمی که با اشک به نگارش درآمده، نشأت گرفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.