زبرگردون آنچه ازکشت تو و من میرسد
دانه تا آید به پیش چشم خرمن میرسد
زبن نفسهاییکه از غیبت مدارا می کنند
غره ی فرصت مشو سامان رفتن میرسد
انتظار حاصل این باغ پر بیدانشیست
ما ثمر فهمیدهایم و بار بستن میرسد
این من و ما شوخی ساز ندامتهای ماست
خامشی بر پرده چون گردد به شیون میرسد
نور خورشید ازل در عالم موهوم ما
ذره میگردد نمایان تا به روزن میرسد
رفته رفته بدر میگردد هلال ناتوان
سعی چاک جیب ما آخر به دامن میرسد
با فقیران ناز خشکی ننگ تحصیل غناست
چرب و نرمی کن اگر نانت به روغن میرسد
درکمین خلق غافلگر همین صوت و صداست
آخر اینکهسار سنگش بر فلاخن میرسد
دعوی دانش بهل از ختم کار آگاه باش
معرفت اینجا به خود هم بعد مردن میرسد
مقصد سعی ترددها همین واماندگیست
هرکه هرجا می رسد تا نارسیدن میرسد
زندگی دارد چه مقدار انتظار تیغ مرگ
اندکی تا سرگران شد خم بهگردن میرسد
مشت خاکی بیدل ازتقلید گردون شرم دار
دست قدرت کی به این برج مثمن میرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون ز کویت هر سحر بوئی به گلشن میرسد
غنچه را چاک گریبان تا به دامن میرسد
ما اسیر هجر و دایم در وصال تو رقیب
شاه را گنج و گدا را کُنج گُلخن میرسد
چرخ را از نالهام میبگذرد تیر از سپر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.