ز دنیا چهگیرد اگر مردگیرد
مگر دامن همت فردگیرد
خجل میروم از زیانگاه هستی
عدم تا چه از من رهآوردگیرد
عرق دارد آیینه از شرم رنگم
بگو تا گلاب از گل زرد گیرد
تنآسان اقبال بخت سیاهم
حیا بایدم سایه پرورد گیرد
عبث لطمهفرسای موت و حیاتم
فلک تاکیام مهرهٔ نردگیرد
شب قانعان از سحر میهراسد
مبادا سواد وفا گرد گیرد
به خاکم فرو برد امدادگردون
کم ازپاست دستیکه نامردگیرد
ز بس یأس در هم شکستهست رنگم
گر آیینهگیرم دلم دردگیرد
ازبن باغ عبرت نجوشید بیدل
دماغی که بوی دل سرد گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.