یا سید المکرمات بابک خیرالمآب
کفی مغیث الوری کفک فی کل باب
ای به صفا برده گوی سایه تو ز آفتاب
زهره زهره شد ز آتش تیغ تو آب
جودک یوم العطا بأسک یوم العذاب
فاق دموع السحاب عارض یوم الحساب
خوانده ترا آسمان از ره صدق و صواب
شاه قزل ارسلان خسرو مالکرقاب
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
یا سید المکرمات بابک خیرالمآب
کفی مغیث الوری کفک فی کل باب
ای به صفا برده گوی سایه تو ز آفتاب
زهره زهره شد ز آتش تیغ تو آب
جودک یوم العطا بأسک یوم العذاب
فاق دموع السحاب عارض یوم الحساب
خوانده ترا آسمان از ره صدق و صواب
شاه قزل ارسلان خسرو مالکرقاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ستایش شخصیتی به نام بابک خیرالمآب میپردازد. او را به عنوان کسی که در تمامی درها و راهها مددکار و یاریرسان است توصیف میکند و به صفای وجود او اشاره دارد. وجود او باعث میشود که زهره (زرینتاج) از جراحت تیغ او به آب آمد، به نوعی او را قوی و دلیر معرفی میکند. همچنین، شاعر از بخشش و عطای او در روز عطا و عذاب میگوید و آسمان را به خاطر صدق و درستیاش به استمداد او میخواند. در پایان، او را به عنوان پادشاه بزرگی مانند قزل ارسلان معرفی میکند که سلطهاش بر جانها است.
هوش مصنوعی: ای سردار بزرگوار، تو بهترین پناهگاه هستی. دستت در هر دری به یاری انسانها میرسد.
هوش مصنوعی: تو با صفا و نور خود، سایهات هم به زیبایی زهره درخشان شده است. تیغ آتشین تو باعث شده که آب نیز بخواهد به آسمان برود و از بلندی ببارد.
هوش مصنوعی: بخشش تو در روز عطا مانند عذاب روز حساب است و اشکهای تو از باران ابری که در روز محاسبه میبارد بیشتر است.
هوش مصنوعی: آسمان تو را به درستی و صداقت فراخوانده است، ای شاه قزل ارسلان که بر گردنها فرمانروایی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر کف من نه نبید، پیشتر از آفتاب
نیز مسوزم بخور، نیز مریزم گلاب
میزدگان را گلاب باشد قطرهٔ شراب
باشد بوی بخور، بوی بخار کباب
تا که ز حُوت آمدست سوی حَمَل آفتاب
گوهر سفته است خاک صندل سوده است آب
بر سر گل بلبل است بر لب طوطی شراب
در گلوی فاخته است ساخته چنگ و رباب
زد نفس سر به مهر صبح ملمع نقاب
خیمهٔ روحانیان کرد معنبر طناب
شد گهر اندر گهر صفحهٔ تیغ سحر
شد گره اندر گره حلقهٔ درع سحاب
صبح فنک پوش را ابر زره در قبا
[...]
در تتق ابر شد، باز رخ آفتاب
همچو بناگوش یار در خم زلف بتاب
مهر سیه پیرهن ابر سپید پریش
هندوی کافور موی ترک معنبر نقاب
خانقه صوفیان بر گه ز بس اقحوان
[...]
ای که ز انصافِ تو صورتِ منقارِ کبک
صورتِ مقراض شد بر پر و بال عقاب
عقل ندارد شگفت گر شود از عدلِ تو
دانهٔ انجیر رز ، دامِ گلویِ غراب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.