گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مجیرالدین بیلقانی

الامر فی نفاذ والملک فی قرار

والعید قد تجلی من غرة النهار

ای شاه عدل گستر عید آمدست بر در

از یار خواه باده وز باده خواه یاری

یا مالک المعالی یا کاشف المعانی

اصبحت فی الغوانی بدرا بلاسرار

دانی یقین و داری هرچ آن وجود دارد

جز غیب کان ندانی جز عیب کان نداری

واستسق دیک صرف صرفا کعین دیک

واشرب علی اغان یغنی عن الهزار

در ملکت فریدون می خواه بهمن آسا

کز بهمن و فریدون در ملک یادگاری

 
 
 
مجیرالدین بیلقانی

الامر فی نفاذ والملک فی قرار

والعید قد تجلی من غرة النهار

شیخ بهایی

آتش به جانم افکند، شوق لقای دلدار

از دست رفت صبرم، ای ناقه! پای بردار

ای ساربان، ! خدا را؛ پیوسته متصل ساز

ایوار را به شبگیر، شبگیر را به ایوار

در کیش عشقبازان، راحت روا نباشد

[...]

سیدای نسفی

آن شیخ زاده امرد با من نمی شود یار

با علت مشایخ آخر شود گرفتار

رضاقلی خان هدایت

در راه عشق اگر سر بر جای پا نهادیم

بر ما مگیر نکته ما را ز دست مگذار

ما عاشقان مستیم سر را ز پا ندانیم

این نکته‌ها بگیرید بر مردمان هشیار

صامت بروجردی

ابن زیاد چون کرد او را به کوفه سردار

در جنگ شاه مظلوم با کوفیان غدار

در هر قدم رسیدی در گوش آن وفادار

صورت بشارت خلد صیت برائت نار

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه