الامر فی نفاذ والملک فی قرار
والعید قد تجلی من غرة النهار
ای شاه عدل گستر عید آمدست بر در
از یار خواه باده وز باده خواه یاری
یا مالک المعالی یا کاشف المعانی
اصبحت فی الغوانی بدرا بلاسرار
دانی یقین و داری هرچ آن وجود دارد
جز غیب کان ندانی جز عیب کان نداری
واستسق دیک صرف صرفا کعین دیک
واشرب علی اغان یغنی عن الهزار
در ملکت فریدون می خواه بهمن آسا
کز بهمن و فریدون در ملک یادگاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عید و شادیهای آن میپردازد و از ویژگیهای یک شاه عادل یاد میکند. شاعر از روزهای خوش و زیبای زندگی به عنوان عید یاد کرده و از شاه میخواهد که باده بنوشد و در جمع دوستان به شادی بپردازد. او به ملکداری و یاد فریدون و بهمن اشاره میکند و از زیباییهای عالم و ویژگیهای خاص آن سخن میگوید. شاعر تأکید میکند که حقیقت و وجودی جز آنچه دیده میشود، وجود ندارد و به رمز و رازهای زندگی اشاره میکند. در کل، شعر جشنی است برای شادی و زیباییهای زندگی در دوران سعادتمندی.
هوش مصنوعی: کارها به سرعت در حال انجام است و سلطنت در آرامش برقرار است، و جشن به روشنی از آغاز روز نمایان شده است.
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که عدالت را گسترش میدهی، عید به در خانهات آمده است. از دوست خود باده بخواه و از باده، یاری و همراهی بخواه.
هوش مصنوعی: ای صاحب مقامهای بلند، ای کسی که معانی را روشن میکنی، امروز در دل دختری چون ماهی میدرخشی بدون هیچ راز و پنهانی.
هوش مصنوعی: میدانی که فقط چیزی را میدانی که وجود دارد، اما نمیدانی آنچه را که غیبی است، پس عیبهای ناشناخته برایت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: برای تو از دیک تقاضا میکنم که مثل چشمهای صاف و زلال باشد و بر سر آهنگهایی بنوش که به من از هزار چیز حکایت میکند.
هوش مصنوعی: در سرزمین فریدون، بهمن را بخواه، چرا که او یادگاری از فریدون و بهمن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الامر فی نفاذ والملک فی قرار
والعید قد تجلی من غرة النهار
آتش به جانم افکند، شوق لقای دلدار
از دست رفت صبرم، ای ناقه! پای بردار
ای ساربان، ! خدا را؛ پیوسته متصل ساز
ایوار را به شبگیر، شبگیر را به ایوار
در کیش عشقبازان، راحت روا نباشد
[...]
آن شیخ زاده امرد با من نمی شود یار
با علت مشایخ آخر شود گرفتار
در راه عشق اگر سر بر جای پا نهادیم
بر ما مگیر نکته ما را ز دست مگذار
ما عاشقان مستیم سر را ز پا ندانیم
این نکتهها بگیرید بر مردمان هشیار
ابن زیاد چون کرد او را به کوفه سردار
در جنگ شاه مظلوم با کوفیان غدار
در هر قدم رسیدی در گوش آن وفادار
صورت بشارت خلد صیت برائت نار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.