گنجور

 
مجیرالدین بیلقانی

به جان آفرینی که ابر بهاری

به تسبیح و تهلیل او می خروشد

به وقت سحر بلبل از جام لاله

می روشن الا به یادش ننوشد

کسی را که دل چون کمان نیست داند

که با تیر تقدیر او کس نکوشد

که هر لحظه بی خدمت بارگاهت

مجیر از تف دل بر آتش بجوشد

ولیکن درین راه عذری است او را

که آن عذر بر رأی عالی نپوشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خاقانی

سپهر مکارم صفی کز صفاتش

کدورت نصیب روان عدو شد

ازو اقتدار معالی فزون گشت

وزو روزگار مکارم نکو شد

کهن گردد اکنون حدیث افاضل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه