دریا دلا! کسی که گهر چین لفظ تست
در جزع دیده صورت لؤلؤ نیاورد
عقل آن زمان که سحر حلال تو دل برد
ایمان به هیچ غمزه جادو نیاورد
هستی مسیح جان ده وآنرا که دانشی است
پیش دم تو هاون و دارو نیاورد
با روی شاهدان سیه چشم لفظ تو
دل یاد زال ریخته ابرو نیاورد
شاها! سخن غلام من آمد اگر چه هست
هندو وشی که قیمت نیکو نیاورد
چون آرمت سخن که بر چون تو خسروی؟
عاقل به تحفه بنده هندو نیاورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف محبوبی میپردازد که زیبایی او فراموشنشدنی و بینظیر است. شاعر اشاره میکند که هیچ گوهری نمیتواند زیبایی چشمان معشوق را بیان کند. عقل و ایمان در برابر سحر و جذبه او ناتوانند. همچنین، هر چیزی که هستی را به کمال میرساند، در مقایسه با او ناچیز است و هیچ سخن یا هدیهای نمیتواند ارزش واقعی او را بیان کند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که محبت و زیبایی او فراتر از کلمات و توصیفهاست.
هوش مصنوعی: ای دل! دریا، مانند تو کسی پیدا نمیشود که بتواند زیباییهای کلامت را در عمق وجودش ببیند و مانند مروارید از آن جواهر بسازد.
هوش مصنوعی: زمانی که عقل در ساعت سحر جاذبهها و زیباییهای تو را جذب میکند، دیگر به هیچ نوع جادو و وسوسهای توجه نمیکند و از ایمانش به آن زیباییها کم نمیشود.
هوش مصنوعی: مسیح، جان را زنده کن و بدان که کسی که دانشی دارد، در برابر تو مانند هاون و دارو بیقدرت است و نظری ندارد.
هوش مصنوعی: با چهره زیبا و چشمهای تاریک شاهدان، واژههای تو باعث میشود که دل، یاد زال را فراموش کند و به ابروهای تو فکر نکند.
هوش مصنوعی: ای شاه! سخن من که غلام تو هستم، آمده است. هرچند که این فرد هندو و زرتشتی است و ارزش خوبی ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که تو شاهزادهای بزرگ و باارزش هستی، چرا باید به کسی که در مقام و منزلت تو نیست، توجه کنی؟ انسان خردمند نیازی ندارد که هدیه یک بنده ساده را بپذیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.