دریا دلا! کسی که گهر چین لفظ تست
در جزع دیده صورت لؤلؤ نیاورد
عقل آن زمان که سحر حلال تو دل برد
ایمان به هیچ غمزه جادو نیاورد
هستی مسیح جان ده وآنرا که دانشی است
پیش دم تو هاون و دارو نیاورد
با روی شاهدان سیه چشم لفظ تو
دل یاد زال ریخته ابرو نیاورد
شاها! سخن غلام من آمد اگر چه هست
هندو وشی که قیمت نیکو نیاورد
چون آرمت سخن که بر چون تو خسروی؟
عاقل به تحفه بنده هندو نیاورد