یک شبه وصل تو ز صد جان بهست
ناز تو از ملک خراسان بهست
بوسی از آن لعل شکر بار تو
گر بدهی بی جگر از جان بهست
عقل من اندر خم زلف تو به
گوی هم اندر خم چوگان بهست
چون نبود درد تو درمان پذیر
درد تو صد بار ز درمان بهست
از تو غم ارزان شده در عهد تو
آنچه همه کس خورد ارزان بهست
گرچه مجیر از تو به جان غم خرید
نیست پشیمان که هنوز آن بهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار درباره عشق و دلدادگی است. شاعر از وصل محبوبش و تأثیر عمیق او بر جان و روحش صحبت میکند. او زیبایی و ناز محبوب را ستایش کرده و میگوید که عشق به او ارزش بسیاری دارد، حتی اگر بهای آن درد و رنج باشد. همچنین بیان میکند که هر چه در دورانی که محبوب در دسترس نیست، غم و دلتنگی به شدت احساس میشود، اما این درد را نیز ارزانتر از زندگی بدون عشق میداند. به طور کلی، این اشعار تمجید از عشق و زیبایی و عوارض آن را به تصویر میکشند.
هوش مصنوعی: وصل تو، یک شبه جانهای زیادی را فدای خود میکند و ناز تو، از سرزمین خراسان برمیخیزد.
هوش مصنوعی: اگر تو لبهای شیرین و لعلگون خود را به من ببخشی، حتی اگر جانم را هم بدون هیچ تردیدی فدای تو کنم، باز هم خوشحال خواهم بود.
هوش مصنوعی: عقل من در پیچ و تاب زلف تو در حال گشت و گذار است، مانند توپ در میدان چوگان که در جستوجوی مسیرش است.
هوش مصنوعی: اگر درد تو درمانناپذیر باشد، درمان کردن آن صد بار هم فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: در زمانهی تو، غم و اندوه کاهش یافته و تمامی چیزهایی که دیگران از آن لذت میبرند، برای تو نیز بسیار آسان و در دسترس شده است.
هوش مصنوعی: هرچند از تو غم و رنج کشیدم، اما از آنکه این دوران را سپری کردم، پشیمان نیستم و هنوز هم بر این انتخاب خودم پایبندم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.